مجیب الرحمن رحیمی

مقدمه

برخی از مفاهیم مهم و اساسی در علوم اجتماعی که بار هنجاری و ارزشی دارند، همیشه محل جدل، بحث و نزاع بی‌پایان اند. هر کی به نحوی این مفاهیم را تعریف می‌کند و از تعریف خود به دفاع برمی‌خیزد. دریافت یک تعریف نهایی و قابل قبول برای همه با توجه به اصل پایان‌ناپذیری جدل و منازعه بر تعریف و برداشت‌های متنوع از این مفاهیم، غیرممکن به نظر می‌رسد.[۱] با توجه به ‌این نکته، چه راه حلی می‌توان یافت تا به جنجال تعریف‌های متعدد و برداشت‌های گوناگون از یک مفهوم واحد، پایان دهد، یا چطور می‌توان راه حل معقولی به‌ این معضله در علوم اجتماعی سراغ نمود؟

ایده‌ی «مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز»،[۲]  که توسط گالی[۳] در سال ۱۹۵۶ در بحبوحه‌ی سردرگمی و تنوع تفسیر مفاهیم در علوم اجتماعی، به ویژه در علوم سیاسی، مطرح گردید، گام رسایی در جهت دریافت راه حل معقول برای درک مفاهیم مهم هنجاری و ارزشی به حساب می‌رود که مورد منازعه و جدل پایان‌ناپذیراند.

در این جستار تلاش می‌‌ورزم در قدم نخست، ایده‌ یا چارچوب «مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز» را آن‌طوری‌که گالی با استفاده از روش فلسفه‌ی پساتحلیلی ارایه نموده شرح نمایم. در قدم بعدی به تشریح معیارهایی می‌پردازم که گالی برای پذیرفتن مفهومی به مثابه‌ی «ذاتاً جدل‌برانگیز» وضع نموده است. آن‌گه به ذکر برخی انتقاداتی می‌روم که برخلاف این ایده یا چارچوب مطرح گردیده و همچنان دیدگاه موافقان را که ‌این ایده و چارچوب را گامی در راه حل معضله‌ی مفاهیم جدل‌برانگیز تلقی می‌کنند، بیان خواهم کرد. در قسمت اخیر بخش اول جستار، استدلال خواهم نمود که ‌ایده «مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز» به نسبیت‌گرایی در علم نینجامیده، بل‌که فضای مثبت بحث و گفتگو را میان حریفان باز می‌نماید.

در بخش دوم جستار «دموکراسی» را به مثابه‌ی یک مفهوم کلیدی در اندیشه‌ی سیاسی انتخاب می‌کنم و با به کارگماشتن ایده‌ یا چارچوب گالی، تلاش می‌کنم نشان دهم، دموکراسی یک مفهوم ذاتاً جدل‌برانگیز است و معیارهای یک مفهوم جدل‌برانگیز بر آن صدق می‌کند. در نتیجه‌گیری  به اهمیت و کارآیی ایده در جهان معاصر تاکید نموده و ایده را به مثابه‌ی یک راه مثبت برای رقابت سالم، گامی به سوی کثرت‌گرایی و مدارا با نظر دیگران ارج خواهم گذاشت.

پیش زمینه
والتر بریس گالی (Walter Bryce Gallie 1912–۱۹۹۸) یکی از فیلسوفان بنام بریتانیا، در سخنرانی‌ای تحت عنوان «مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز» که در نشست انجمن ارسطوییان، در لندن به تاریخ ۱۲ مارچ ۱۹۵۶ ایراد گردید، یکی از مؤثرترین و بحث‌برانگیزترین ایده‌ها را در عرصه‌ی سردرگمی مفاهیم در علوم اجتماعی ارایه کرد.

متن این سخنرانی در نشریه (Proceedings of the Aristotelian Society, Vol.56, 1956) در ۳۲ صفحه به نشر رسیده و شامل بخش‌های ذیل می‌باشد:

l مقدمه؛

l مثال مصنوعی؛

l شروط ذاتاً جدل‌برانگیز بودن؛

l برخی نمونه‌های زنده؛

l سؤال‌های پاسخ‌طلب؛

l و نتیجه گیری.

در مقدمه، وی شالوده‌ی فلسفی مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز را پی‌ریزی نموده و در بخش مثال مصنوعی، برای به تصویرکشیدن روی‌کرد خود، از مفهوم قهرمانی و قهرمان استفاده کرده و ذاتاً جدل برانگیز بودن این مفهوم را در رقابت و بازی میان تیم‌های مختلف برای به دست‌آوردن مقام قهرمانی به شرح می‌گیرد. در بخش شروط ذاتاً جدل‌برانگیز پذیرفته‌شدن یک مفهوم، هفت معیار را وضع و بیان می‌کند. آنگاه مفهوم هنر، دموکراسی، دکترین مسیحیت و عدالت اجتماعی را به مثابه‌ی مثال‌های زنده‌ی مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز انتخاب و شرح می‌نماید. بعد سؤال‌های بنیادینی را که گویی از سوی منتقدین ایده برانگیخته شده باشد، مطرح نموده و به پاسخ آن‌ها می‌پردازد و در پایان با جواب به برخی انتقادها بر سهم برازنده‌ی خود در این زمینه تأکید می‌نماید.

دلایل بروز مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز
آشفتگی مفاهیم و گوناگونی تفسیر برخی مفاهیم در علوم اجتماعی در تاریخ علم یک امر مسلم به حساب می‌رود. انسان‌ها با توجه به فرهنگ و پیشینه‌ی متفاوت، مفاهیم هنجاری را به شیوه‌ی خود می‌فهمند و تفسیر می‌کنند. انسان‌ها به اساس دین، ایدیولوژی، عقیده، دیدگاه و میزان پیش‌رفت و عقب افتادگی، یک مفهوم، یا مؤلفه‌های یک مفهوم را به صورت متفاوت تعریف می‌کنند و به تعریف و برداشت خود در مقابل رقیبان ارج می‌گذارند.

به عقیده‌ی کولر[۴] «آشفتگی مفاهیم در علوم اجتماعی، به ویژه در علوم سیاسی، منبع مشکلات فراوان در عرصه‌ی نظری و تحلیل‌های تجربی به حساب می‌رود. متون و منابع پر از مفاهیمی‌اند که به صورت ناسازگار به کار رفته‌اند. این روند به نوبه‌ی خود بر پیوستگی منطقی پژوهش و یافته‌ها در مطالعه سیاست تأثیر منفی می‌گذارد.»[۵]

به عقیده‌ی وی، در پهلوی آشفتگی مفاهیم، موضوع جدل و رقابت‌برانگیزبودن مفاهیم نیز باید مورد توجه قرار گیرد. بار سنگین هنجاری و ارزشی برخی از مفاهیم، گاهی با ملاحظاتی توام می‌گردد که برای کاربران انگیزه‌ی قوی فراهم می‌سازد تا معنای خاصی را برتری دهند. آنان با تمام قوت از نوعیت کاربرد و برداشت خود به دفاع برمی‌خیزند و عده‌ای برداشت آنان را به چالش گرفته و دیدگاه بدیلی را به عنوان برداشت درست ارایه می‌کنند. از همین‌جا است که‌ ایده‌ی مفاهیم جدل‌برانگیز عرض وجود می‌نماید.

مفهوم ذاتاً جدل برانگیز
در همین وضعیت دشوار و معما گونه بود که گالی ایده‌ی «مفاهیم ذاتاً جدل برانگیز» را مطرح نموده، مدعی شد که برخی از مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز، چالش‌برانگیز و چالش‌زا اند، و هرگروه به برداشت و فهم خاص خود از این مفاهیم ارج می‌گذارند. از جمله‌ی این مفاهیم، وی از دموکــراسی، دکتـرین مسیحیت، هنـر و عدالـت اجتماعـی نام می‌برد. «استعمال خاص هر مفهوم علوم عقلی یا علوم طبیعی به دلیل موجه یا غیر موجه جدل‌برانگیز است.»[۶] «من در صدد انکار این مطلب نیستم که جدل و ستیز بی‌پایان شاید ریشه در انگیزه‌های روانی یا وابستگی‌های میتافزیکی داشته باشد، ولی می‌خواهم نشان دهم که حول همین مفاهیمی‌ که برشمردم، جدل و ستیز بی‌پایان به صورت واقعی وجود دارد. در عین حالی‌که ‌این جدل و ستیز با هر نوع استدلال حل‌ناپذیر است، با استدلال و مباحثه علمی و ارایه‌ی شواهد، پویایی و پایندگی خود را حفظ کرده است. هدفم از این‌که می‌گویم مفاهیمی وجود دارند که ذاتاً جدل‌برانگیز اند، دقیقاً همین است؛ مفاهیمی که استعمال و به کارگیری درست آنان ناگزیر از سوی کاربران با توجه به نحوه‌ی به کارگیری درست و نحوه‌ی برداشت درست، جدل و ستیز بی‌پایان در بردارد.»[۷]

به گفته‌ی «سواتن»[۸] «نظریه‌پردازان مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز، بر این باور اند که مفهوم ذاتاً جدل‌برانگیز، یک مفهوم مبهم و یا گنگ نیست، یک مفهوم وجود دارد و همین مفهوم واحد ذاتاً جدل‌برانگیز است. از نظر این نظریه‌پردازان، می‌توان بدون تناقض باور داشت که مفهوم واحدی به نام x وجود دارد و در عین زمان «برداشت‌های» متفاوتی، یا به اصطلاح گالی کاربردهای متفاوتی از x نیز وجود دارد.»[۹]

ویلیام کانلی با بیان حکمت و فلسفه جدل‌برانگیز بودن مفاهیم می‌نـویسد: «کسـانی‌که بـه فرضیه‌هـا و ایده‌هـای متبایـن بـاور دارنـد، احتمال دارد مفاهیم مشترک را به صورت متفاوت و جداگانه تفسیر نمایند. این‌ها از این مفاهیم شاید در حالاتی برداشت مشترک داشته باشند و باهم توافق نمایند که مجموعه‌ای از عمل‌کردهای مشخص را «دموکراسی»، «دکترین مسیحیت» و یا «اثر هنری» بنامند و در حالات دیگری، به طور نمونه، یک طرف شاید انکار نماید که مفهوم دموکراسی در اینجا کاربردی ندارد و طرف دیگری قبول نماید که دموکراسی به تمام معنی تطبیق شده است، یا طرف‌های متنازع بر گستره و بعد تطبیق مفهوم مورد نظر در حالت مورد نظر اختلاف نمایند.» [۱۰]

کاهن[۱۱] با ذکر اهمیت مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز برای نظریه‌ی سیاسی، می‌نویسد: «ایده‌ی» مفاهیم ذاتاً جدل برانگیز در نظریه‌ی سیاسی معاصر نقش کلیدی دارد. یک مفهوم قابل ارزیابی و سنجش، وقتی به قدر کافی پیچیده و دارای بافت باز باشد و احتمال تفسیرهای متعدد و چندگانه‌ی معقول را از یک ارزشی‌که افاده می‌کند دارا باشد، می‌توانـد ذاتاً جدل‌‌برانگیز پنداشته شـود. این چنین مفاهیم باعث برانگیخته‌شدن اختلافات بی‌پایان در مورد نحوه‌ی کاربرد درست خود می‌گردند. در چنین حالتی همه اطراف می‌توانند به خوبی در دفاع از نظر و موضع خود دلایل و شواهد کاملا معقول و قابل احترام ارایه نمایند. به ‌این‌ صورت، «آزادی»، «قدرت» و «حکومت قانون»[۱۲] همه مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز اند.»[۱۳]

هدف گالی
تا اینجا روشن گردید که در عرصه‌ی مفاهیم نوعی سردرگمی و ابهام وجود دارد و مفاهیم ارزشی و پیچیده می‌توانند با توجه به برداشت‌های متفاوتی که از این مفاهیم صورت می‌گیرد، باعث بحث‌ها و جدل‌های بی‌پایان میان اطراف متنازع گردند.

گالی در جستار ۱۹۵۶ خود، بدون شک تلاش نموده یک توضیح علمی برای این پدیده ارایه نماید. «وی می‌خواهد یک شالوده و اساس منسجم و منطقی برای به بحث‌گیری مفاهیم پیچیده ‌ایجاد نماید.»[۱۴] یک نظر اجمالی سریع بر نوشته‌ی گالی می‌تواند این هدف و مقصد وی را از ارایه‌ی ‌ایده‌ی مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز، به وضوح نشان دهد. او در مقاله‌اش هدف خود از ارایه‌ی ‌این ایده را به صورت صریح و آشکار بیان می‌کند.

تعریف مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز
«مفاهیمی وجود دارند که ذاتاً جدل‌برانگیز اند، این‌ها همان مفاهیمی‌اند که کاربرد درست آنان، ناگزیر با توجه به چگونگی کاربرد و فهم و برداشت گروه‌ها و اطراف کاربر، باعث اختلاف و جدل بی‌پایان می‌شود.»[۱۵]

فرضیه یا چارچوپ
گالی در مقاله‌اش به ‌ایده‌ی «مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز» به مثابه‌ی «فرضیه‌ی شرح‌گر»[۱۶] اشاره می‌کند که احتمال دارد راست یا دروغ ثابت گردد. کولر معتقد است، کاربرد فرضیه‌ی شرح‌گر در این مورد شاید مناسب باشد، چون همه عناصر چارچوب گالی در همه حالات نمی‌توانند درست باشند، ولی از سوی دیگر این نوع کاربرد می‌تواند گمراه کننده باشد، چون چنین می‌رساند که ‌این روی‌کرد در مجموع یا صحیح است یا غلط. به همین اساس، وی ترجیح می‌دهد این دستگاه و مجموعه‌ای از دیدگاه‌های گالی را «چارچوب تحلیلی»[۱۷] نام نهد تا فرضیه‌ی شرح‌گر. مجموعه و یا دستگاهی از معیارهای درهم تنیده و مرتبطی‌که عمده‌ترین مسایل در فهم و تحلیل مفاهیم را روشن می‌سازند. گالی در جای دیگری، خود نیز اصطلاح مشابهی را به کار برده و روی‌کرد خود را «شرایط نیمه رسمی» و «طرح افگنی»[۱۸] خوانده است. مانند هر چارچوب یا طرح، ایده‌ی مفاهیم جنجال‌برانگیز نیز باید به اساس کارآیی کلی‌اش مورد ارزیابی و قضاوت قرار گیرد و نه به اساس پیامد استخدام فرضیه، که فلان عنصر در چارچوب صحیح می‌نماید و فلان عنصر نی.[۱۹]

قلمرو و حوزه‌ی کاربرد چارچوب ذاتاً جدل‌برانگیز
گالی در مقاله‌اش قلمرو و حوزهی کاربرد چارچوب و علل و اسباب مطرح ساختن این ایده را مشخص می‌سازد. وی استدلال می‌کند که بحث وی بر نقش مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز در تفکر فلسفی و علمی تمرکز دارد، و نه در جهان عملی سیاست.»[۲۰] ولی عده‌ای استدلال نموده‌اند که‌ این چارچوب نه تنها در حوزه‌ی بحث فکری که به مسایل عملی سیاست، با در نظرداشت ظرفیت موجود در چارچوب، نیز بسط و گسترش داده شود.

هفت شرط مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز
از نظر گالی مفهومی‌که به مثابه‌ی ذاتاً جدل‌برانگیز پذیرفته می‌شود، باید از شرایط یا معیارهای هفتگانه‌ی ذیل برخوردار باشد:

۱٫ بار ارزشی[۲۱]

به عقیده‌ی گالی مفهوم ذاتاً جدل‌برانگیز «باید بار ارزشی داشته، و به داوری ارزشی و یا انجام عمل ارزشی دلالت کند.»[۲۲] استعمال کلمه‌ی داوری ارزشی یا ارزش داوری[۲۳] در تعریفی که گالی از ویژگی بار ارزشی مفهوم ارایه نموده، به باور کولر خیلی ارزشمند است، چون برچسپ بار ارزشی یا هنجاری مثبت به ‌این مفاهیم در بسط بحث و گفت‌وشنود در باره‌ی معنای آنان یاری می‌رساند.[۲۴]

بار ارزشی یا هنجاری این مفاهیم می‌تواند منفی نیز باشد، به‌رغم این‌که ‌این مسأله از سوی گالی یاد نشده، ولی با تعریف در تعارض واقع نمی‌شود.

۲٫ پیچیدگی داخلی[۲۵]

دومیـن شـرطی‌که گالـی بـرای پذیرفته‌شـدن مفهومـی به مثابه‌ی ذاتاً جدل‌برانگیز وضع می‌کند، پیچیدگی داخلی است. «انجام این عملی‌که بار ازرشی یا داوری ارزشی در پی دارد، باید از نگاه داخلی پیچیده باشد و در مجموع مولفه‌ها و صفت‌های مختلف به یک مفهوم واحد ارجاع گردد.»[۲۶] پیچیدگی داخلی یک مفهوم به‌ این معنی است که مفهوم مورد نظر، احتمالاً مولفه‌ها یا ویژگی‌های متعددی دارد که راه را برای کاربران مختلف مفهوم می‌گشاید، تا معنای آن را به روش و طریقه‌ی خود تفسیر و تببین نمایند.

۳٫ تعدد وصف‌پذیری[۲۷]

به قول گالی هر توضیح ارزش باید در برگیرنده‌ی اشاره به سهم اجزای مختلف یا ویژگی‌های متعدد ارزش باشد. قبل از آزمون، مانعی در راه توصیف و تعریف متعدد و متنازع ارزش به صورت کل وجود ندارد. به ‌این‌ صورت عمل انجام شده‌ی مورد نظر به صورت متعدد قابل توصیف است.[۲۸] به گفته‌ی کولر تعدد وصفی می‌تواند منجر به تاکید مشخص و وِیژه بالای یک برداشت یا برداشت دیگری از مفهوم گردد، یا به باور گالی همین تعدد برداشت‌ها و تاکید روی یک توصیف مشخص خود به نوعی از جدل و منازعه می‌انجامد.

۴٫ باز بودن[۲۹]

شرط دیگر مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز، به باور گالی، ویژگی باز[۳۰]  بودن آن‌ها است. «دست‌آورد صاحب امتیاز، باید طوری باشد که با توجه به تغییر شرایط به صورت جدی تعدیل‌پذیر باشد و این تعدیل طوری باشد که نه تجویز گردد و نه از قبل قابل پیش بینی باشد. من برای آسانی‌ فهم، همچو مفهومی را دارای ویژگی بازبودن می‌نامم.[۳۱]

این بدان  معنی است که مفاهیم هنجاری و ارزشی تعریف جامع و نهایی ندارند و هر مفهومی می‌تواند با گذشت زمان و تغییر شرایط تغییر نموده و راه را برای جدل و رقابت‌های جدید باز کند.

۵٫ شناسایی دوجانبه یا کاربرد هجومی و دفاعی[۳۲]

معیار دیگر برای پذیرفته‌شدن مفهومی به مثابه‌ی ذاتاً جدل‌برانگیز این است که «طرف‌های مقابل این واقعیت را به رسمیت بشناسند که نحوه‌ی کاربرد آن‌ها از سوی اطراف دیگر مورد بحث و جدل است و همه اطراف باید به نحوی مشترکاتی داشته و تا حدی نحوه‌ی معیارهای‌مختلفی را که طرف‌های دیگر در به کارگیری مفهوم مورد نظر به کار می‌برند، ارج و احترام بگذارند. به شکل بسیار ساده، به کارگیری مفهوم ذاتاً جدل‌برانگیز، به‌ این معنی است که آن را علیه دیگر کاربرد‌ها استفاده می‌کنیم و بر این باوریم که باید نحوه‌ی کاربرد ما بر دیگر کاربردها، غالب و محفوظ باقی بماند. به شکل خیلی ساده‌تر، به کارگیری مفهوم ذاتاً جدل‌برانگیز، به ‌این معنی است که آن را به صورت هجومی و دفاعی به کارگیری.»[۳۳]

این معیار بر این تاکید دارد که اطراف درگیر، خاصیت یا ویژگی جدل‌برانگیزبودن مفهوم را به رسمیت می‌شناسند و تا اندازه‌ای، کاربرد مختلف رقیب خویش را که به برداشتی از مفهوم متکی است، به رسمیت می‌شناسند و این خود به مثابه‌ی راهنمایی برای به کارگیری مختلف اطراف متنازع عمل می‌کند.

۶٫ نمونه و سرمشق[۳۴]

دست‌آورد باید از یک نمونه و سرمشق به رسمیت شناخته شده ریشه بگیرد. به قول گالی «همچو مفهومی باید از یک نمونه‌ای سرچشمه بگیرد که مرجعیت و اعتبار وی را طرف‌های متنازع و رقیب کاربر مفهوم به رسمیت بشناسند.»[۳۵]

کولر بر این باور است که گالی از نمونه و سرمشق، دو نوع برداشت دارد: یک برداشت محدود و یک برداشت کلی. «برداشت محدود گالی از نمونه و سرمشق این است که مفهوم جدل‌برانگیز، بر یک نمونه اصلی و واقعی که مرجعیت و اعتبار وی از سوی کاربران متنازع تصدیق و به رسمیت شناخته شده باشد، لنگر اندازد.» همین پیوند با نمونه‌ی اصلی و سرمشق، در قادر ساختن تحلیل‌گران که مفاهیم ذاتاً جدل برانگیز را از مفاهیم سردرگم[۳۶]  تفکیک نمایند، نقش تعیین‌کننده‌ای بازی می‌کند. مفاهیم سردرگم به اختلافاتی می‌انجامد که یک اصطلاح در آن واحد به دو نظر مختلف ارجاع می‌شود. نمونه‌ی اصلی و سرمشق در اینجا، به مثابه‌ی پایه و اساس برای مفهوم عمل می‌کند و به ‌این اساس مسأله نه بر سردرگمی، که بر جدل و نزاع روی مفهوم واحد تمرکز می‌یابد. گالی در این مورد، به انقلاب فرانسه به مثابه‌ی سرمشق و نمونه برای دموکراسی اشاره می‌کند.

گالی همچنان یک برداشت کلی و جامع از نمونه و سرمشق ارایه می‌کند. اصل پیچیدگی داخلی و توصیف‌پذیری متنوع نمونه و سرمشق و توجه به ‌این‌که ویژگی‌ها و خاصیت‌های متعدد نمونه توسط ارج‌گذاران به صورت متفاوت ارزیابی خواهد گردید و توجه به ‌این‌که دست‌آوردهای نمونه و سرمشق، باید «باز» باشد، همه دست به دست هم داده، این برداشت جامع و کلی را به وجود می‌آورد که نمونه و سرمشق می‌تواند صورت‌های متفاوتی داشته باشد، به طور نمونه چندین واقعه‌ی تاریخی مستقل ولی شبیه هم.

۷٫ رقابت ترقی‌خواهانه[۳۷]

آخرین شرط و معیار برای پذیرفته‌شدن مفهومی به مثابه‌ی ذاتاً جدل‌برانگیز «رقابت ترقی‌خواهانه» است. گالی بر این باور است که: «احتمال یا امکان این‌که رقابت ترقی‌خواهانه برای به رسمیت شناخته‌شدن میان رقیبانی‌که مفهومی را با برداشت‌های متفاوت مورد استفاده قرار می‌دهند، منجر به تداوم و بسط دست‌آورد «نمونه و سرمشق» به حد اعلا و بهینه گردد، وجود دارد.»[۳۸]

وی استدلال می‌کند که نتیجه و فرایند جدل و اختلاف‌های مفهومی شاید منجر به بالا رفتن کیفیت بحث و استدلال میان طرف‌های رقیب و متنازع گردد. دقیقا همانطوری‌که در بخش نقش «نمونه و سرمشق» تذکر رفت، گالی از «رقابت ترقی‌خواهانه» نیز دو برداشت ارایه می‌کند: یک برداشت محدود و دیگری برداشت کلی. در دید محدود بیش‌تر به توافق دست‌آورد با نمونه‌ی ارایه شده از سوی «نمونه و سرمشق» اصلی تأکید می‌گردد تا جدل و بحث و دستآورد طرف‌های متنازع به رشد و بسط دست‌آورد سرمشق اصلی به حد اعلی و بهنیه یاری رساند. این شرط با توجه به ماهیت «نمونه و سرمشق» اصلی تا حدی مبهم به نظر می‌رسد.

یک چوکات بندی وسیع‌تر که برگشت به «نمونه و سرمشق» اصیل را حذف می‌کند، تا حدی معقول‌تر به نظر می‌رسد. گالی اعتراف می‌کند که دست‌یافتن به قاعده‌ی عمومی ‌که بتواند منجر به یک توافق عمومی‌ گردد و کاربرد یا برداشت مشخصی را از جمع کاربردها و برداشت‌های متعدد و جدل‌برانگیز یک مفهوم به مثابه‌ی یک برداشت و کاربرد «بهتر» برگزیند، غیرممکن به نظر می‌رسد. ولی ممکن است معقولیت برداشت و یا کاربرد یک فرد یا گروه مشخص را از یک مفهوم، یا همچنان تغییر عقیده‌ی یک فرد یا گروه را از یک مفهوم، به بحث گرفت و توضیح داد.

نگاهی اجمالی به چارچوب گالی
ایده یا چارچوب مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز، چون دیگر نظریه‌ها و فرضیه‌های علوم اجتماعی، محل بحث و اختلافات زیادی میان دانشمندان و پژوهشگران بوده است. از آغاز سال ۱۹۵۶ به بعد می‌توان مقالات و پژوهش‌های فراوانی در زمینه به دست آورد. به ویژه در دهه‌ی گذشته که دامنه‌ی ‌این بحث‌ها رو به گسترش نهاده است.[۳۹] از سویی عده‌ای سهم گالی را به مثابه یک گام مهم در حل اختلافات مفهومی و راهی به سوی هم‌فهمی[۴۰] و تحمل تفسیرهای متنوع ستوده‌اند و از سوی دیگر عده‌ای اساساً ایده‌ی مفاهیم جدل‌برانگیز را با اتکا بر این فرضیه رد نموده‌اند که پذیرفتن این چارچوپ اصلاً مفهومی را برای بحث باقی نمی‌گذارد و این سؤال را مطرح کرده‌اند که‌ این چارچوب به نسبیت‌گرایی مفاهیم در علم می‌انجامد.

در این بخش از جستار، نخست انتقاداتی را برمی‌شمرم که برخلاف چارچوب مفاهیم ذاتاً‌ جدل‌برانگیز گالی صورت گرفته و بعد به ذکر دیدگاه‌هایی می‌پردازم که به طرفداری چارچوب گالی ابراز شده است. در همین بخش، به پاسخ این سوال نیز خواهم پرداخت که آیا مطرح نمودن اصل «مفهوم ذاتاً جدل‌برانگیز»، مجالی برای مفهومی برای بحث و گفت و شنود باقی می‌گذارد یاخیر و تلاش خواهم کرد که هدف گالی را در دفاع از این چارچوب روشن نمایم. هدفی که: «بر آگاهی متقابل طرف‌های رقیب توجه داشته و می‌خواهد روشن سازد که برخی مفاهیم مشترک ذاتاً جدل‌برانگیز و اختلاف‌آفرین‌اند و این جدل و اختلاف آنان بر رشد و شکوفایی بحث روشنفکری میان اهل مناظره می‌افزاید.»[۴۱]

لازم به تذکر می‌دانم که برخی از منتقدین، در مجموع ایده‌ی «مفاهیم ذاتاً جدل برانگیز» گالی را رد نکرده‌اند، بل‌که برخی از اجزا یا عده‌ای از شروط چارچوب را رد کرده یا هم اصلاحات و نوآوری‌هایی را در زمینه پیشنهاد نموده‌اند. همان‌طوری‌که در بالا یاد آور شدم، در این بخش از جستار، به ذکر عمومی این انتقادات پرداخته و از تقسیم‌بندی آن‌ها به بخش‌ها پرهیز می‌کنم.

بدبینان

تاریک‌اندیشی نوین
گالی خود نخستین کسی بود که احتمال اختلاف برسر چارچوب را مطرح ساخت. ولی امیدوار بود که درک هدف وی برای ایجاد یک فضای رقابت مثبت میان مخالفین جهت فهم و درک درست یکدیگر و دریافت معنای بهتر برای یک مفهوم، از همچو تعبیرهای نادرست جلوگیری کند. «شاید شکوه شود که به رغم  ارجاع ایده به خردگرایی، و منطق تغییر دیدگاه و … این مقال خیانت پنهانی در مقابل خردگرایی باشد، یا به گفته «همشر» گام دیگری به سوی تاریک‌اندیشی نوین.»[۴۲]

نسبیت‌گرایی
بری کلارک بر این باور است که: «ایده و انگاره‌ی «مفهوم ذاتاً جدل برانگیز» جداً غلط است… .» مفهوم ذاتاً جدل‌برانگیز را فقط به قیمت معرفی یک نسبیت‌گرایی افراطی در همه گفتمان‌هایی که ‌این مفاهیم جدل برانگیز را به کار می برند، می‌توان پذیرفت. در نتیجه کاربرد تک‌معنایی و تک‌صفتی یک مفهوم ذاتاً جدل‌برانگیز همان‌قدر معتبر خواهد بود که کاربرد تک‌معنایی و تک‌صفتی بدیل آن.»[۴۳]

تناقض داخلی
ویلیام کانلی در کتابش (Terms of Political Discourse) برخی از اتهامات علیه چارچوب و ایده‌ی مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز را مطرح نموده  که نخستین این اتهامات، مسأله تناقض داخلی است. «این خود یک امر متناقض است که بگویی یک مفهوم ذاتاً جدل‌برانگیز است و در قدم دوم یک برداشت آن را به مثابه‌ی برداشت برتر و عالی قبول نمایی.»[۴۴]

ایده‌ی مفاهیم ذاتاً جدل برانگیز خود ذاتاً جدل برانگیز است
دومین انتقادی‌که از دیدگاه کانلی به ‌این نظریه وارد شده ‌این است که: «دکترین مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز، براساس فرضیه‌ی خودش ذاتاً جدل‌برانگیز است. به ‌این اساس دکترین به خودبطلانی متهم شده است.»[۴۵]

هیچ‌انگاری یا نهیلیسم
انتقاد جان گری[۴۶] از ایده‌ی مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز خیلی شدید و سخت‌گیرانه است. «این بدین معنی است که هر برداشت قوی و غالب یک مفهوم ذاتاً جدل‌برانگیز، برداشت دیگری را به هیچ انگاری و پوچی بکشاند.» گری نگرانی‌اش را از «نسبیت باوری در اخلاق» و «نسبیت‌باوری مفهومی» در روی‌کرد گالی به صراحت ابراز می‌دارد.[۴۷]

گری می‌نویسد: «این دقیقاً روشن نیست که چگونه ما می‌توانیم مفاهیمی را که به صورت جدی مبهم‌اند یا کلمات عامی را که استعمال‌شان مفاهیم متعدد و قابل تمیز را پنهان می‌سازد، از کلمات عامی که مفهوم ذاتاً جدل‌برانگیز را به صورت واقعی افاده می‌کنند، تفکیک نماییم. آن‌چه روشن است این است که مطالعه‌ی مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز، از مطالعه‌ی ابعاد مختلف تحولات اجتماعی، به طور نمونه زبانی و مفهومی، قابل تفکیک و جداکردن نیست. بـرای این‌کـه مفهومی را بـه مثابه‌ی جدل‌برانگیز نشاندهی نمایید، باید به حد کافی درباره‌ی جامعه‌ای که کاربران آن مفهوم در آن زندگی می‌کنند، معلومات ارایه کنید. اگر مسأله، به طور نمونه، به ‌این ترتیب باشد و بیش‌ترین مفاهیم تفکر اجتماعی و سیاسی ما چون قدرت، آزادی، عدالت، اجبار و مسؤولیت، از خاصیت و ویژگی ذاتاً جدل‌برانگیزبودن برخوردار باشند، پیامد طبیعی این است که تفکر اجتماعی و سیاسی ما در محیطی شکل می‌گیرد که براساس تنوع و فردگرایی مطلق بنا یافته‌ است.»[۴۸]

در مورد فایده‌ی عملی مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز وی می‌گوید: «… پیامد هیچ یک از پژوهش‌های من نشان نداد که مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز، قاعده‌ای را بدون مشکل جدی داخلی یا پیامد مضر و خطرناک، وضع نموده باشد. نتیجه استدلال و بحث من در این موضوع متأسفانه منفی است.»[۴۹]

بی ربطی و عدم جامعیت
سواتن بر این باور است که: «ایده‌ی مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز بی‌ربط بوده و از جامعیت برخوردار نیست … این به این معنی است که اصلاً دلیلی برای جدل وجود ندارد، چون نه تنها اتفاق نظری بر بهترین برداشتی از X به وجود نمی‌آید که هیچ برداشتی را از X به ‌این اساس که برداشت‌های دیگری از X از این برداشت شاید بهتر باشند، نمی‌توان رد کرد.»[۵۰]

گذشته از این وی دفاع از فرضیه‌ی گالی را مورد سؤال قرارداده می‌افزاید: «به رغم جذابیت فرضیه به مثابه‌ی یک راه حل برای اختلافات حل نشدنی در نظریه‌ی سیاسی و اخلاق، هنوز از این فرضیه دفاع لازم صورت نگرفته است.»[۵۱]

بحث پایان‌ناپذیر مفهومی
این شپیرو[۵۲] در حالی‌که به طور ضمنی ایده‌ی گالی را رد می‌کند، بر این باور است که چارچوب ارایه شده از سوی گالی فقط می‌تواند بحث پایان‌ناپذیر مفهومی تولید کند.[۵۳]

اختلافات مفهومی به بهترشدن کیفیت بحث و استدلال نمی‌انجامد
برخی از دانشمندان، با زیر سوال بردن این فرضیه‌ی گالی که اختلافات مفهومی و بحث در این زمینه به بهترشدن کیفی بحث و استدلال می‌انجامد، اظهار نگرانی نموده‌اند که طرف‌های متنازع شاید به دور از محدوده‌ی بحث عقلانی و منطقی و به شیوه‌ی خیلی ضعیف به بحث و استدلال بپردازند و این نوع استدلال به جای فایده زیان‌بار خواهد بود.[۵۴]

خوش‌بینان

در مقابل، با گروهی از دانشمندان زبده‌ای برمی‌خوریم که با ستودن چارچوب گالی به دفاع از وی برخاسته و این ایده را گام مثبتی به سوی حل اختلافات مفهومی در علوم اجتماعی می‌دانند. این گروه از دانشمندان نه تنها انتقادات مخالفان را پاسخ داده‌اند که با سهم‌گیری فعال و افزوده‌های علمی خویش به غنای ایده و چارچوب افزوده‌اند.

طـوری‌که ملاحظــه شد، نسبیت بـاوری، تناقض داخلــی، جـدل‌برانگیزبودن، هیچ‌انگاری، بی‌ربطی، بحث پایان‌ناپذیر مفهومی و تأثیر منفی اختلافات مفهومی بر رشد کیفی بحث و استدلال، پاره‌ای از انتقاداتی بود که علیه چارچوب ارایه‌ی شده از سوی گالی در چگونگی تعامل با مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز، از سوی دانشمندان و منتقدان اقامه گردیده است.

قبل از پرداختن به استدلال و دفاع دانشمندان از چارچوپ گالی، و ارایه‌ی پاسخ به انتقادات فوق، جا دارد اذعان نماییم که پیدایش ایده‌ی «مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز» به گالی برمی‌گردد و از او به خاطر تلاش خردمندانه‌اش در حل معضله‌ی اختلافات مفهومی تقدیر شده است.

در مورد مسأله‌ی نسبیت‌گرایی که عمده‌ترین اتهامات به حساب می‌رود، کولر و دوستانش در تازه‌ترین پژوهش خویش در مورد چارچوب گالی می‌نویسند: «به نظر ما، نگرانی نسبیت گرایی، اگر هدف از تحلیل مفاهیم ارایه‌ی معانی روشن و غیرمبهم باشد به جا است، ولی اگر هدف ارایه‌ی یک ارزیابی واقع‌بینانه از مفاهیم پیچیده و تغییرات پویا در نمونه‌ها و اشکال این مفاهیم باشد، چارچوپ گالی به مثابه‌ی محکی برای رشد و بسط روی‌کردهای بدیل در تحلیل مفاهیم برجا می‌ماند.»[۵۵]

در ارتباط به همین مسأله‌ی نسبیت‌گرایی، کانولی با رد نمودن ادعای مخالفان تأکید دارد، ادعای این‌که مفهومی جدل‌برانگیز است، الزاماً به معنای قبول نسبیت‌گرایی افراطی نیست. وی در این باره می‌گوید: «ادعای این‌که مفهومی ذاتاً جدل‌برانگیز است، الزاما به معنای قبول نسبیت‌گــرایی افراطـی، چنان‌کـه عـده‌ای از منتقـدان ایـن چارچوب فهمیده‌اند، نمی‌باشد. می‌شود جدل و ستیز کرد، طوری‌که من واضح نشان داده‌ام، چون معیار جهانی خرد که ما به آن دسترسی داریم، برای بحث‌هایی از این قبیل با محدودیتی‌که به آن روبرو است، نقطه پایانی به مثابه حل نهایی و قابل قبول برای همه در اختیار ندارد».[۵۶]

کانولی بیش‌ترین انتقادات علیه چارچوب گالی را زیر دوعنوان «تناقض داخلی» و «جدال برانگیزبودن نفس چارچوپ»، خلاصه نموده و به تفصیل آن‌ها را رد می‌کند. درباره‌ی تناقض داخلی، کانولی می‌نویسد: «این انتقاد اصلا وارد نیست، چون این «ایده» مدعی نیست که برداشت و قرائتی که ترجیح می‌دهد، از هر قرائت مخالف برتر و بالاتر است. «ایده» مدعی است که (الف) اختلاف و جدل مفهومی میان اطراف متنازع و رقیبی به وقوع می‌پیوندد که برخی از عناصر تشکیل‌دهنده مفهوم را می‌پذیرند، (ب) منابع و شواهد قابل دسترس در عرصه خرد و منطق می‌تواند این بحث‌ها را روشن‌تر و شفاف‌تر سازد، ولی در مقامی نیست که بتواند تعداد تفسیرها را به شکل منطقی محدود و قابل دفاع نهایی سازد، (ج) ممکن است در همین حوزه‌ی بحث‌های جدل‌برانگیز، دفاع بهتر و قوی از یکی از این قرائت‌ها ارایه گردد. می‌توان از قرائت خود در این محدوده به دفاع برخاست، ولی نمی‌توان از حقانیت ابدی آن سخن به میان آورد. یکی از دلایل و فواید تأکید بر جدل برانگیزبودن مفاهیم این است تا زمینه خردمندانه‌ای برای بحث پیرامن ضوابط گفتمان پدید آید.»[۵۷]

در مورد اتهام دوم، که ‌ایده‌ی «مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز»، طبق همین قاعده‌ای که خود وضع کرده، در ذات خود جدل‌برانگیز است، «کانولی» می‌گوید: «تصدیق ذاتاً جدل‌برانگیز بودن منجر به خودابطالی نمی‌گردد، چون این «ذاتاً جدل‌برانگیز بودن» به مثابه‌ی حقیقت نهایی ارایه نگردیده است، و ایده‌ی «ذاتاً جدل‌برانگیز» از پیروی قرائت‌های مخالف خود نیز ممانعت نمی‌کند.»[۵۸] سهم‌گیری پیگیر دانشمندان در بارورساختن ایده‌ی «مفاهیم جدل‌برانگیز» بدون تردید در فهم و روشن‌سازی شروط وضع‌شده از سوی گالی برای مفهومی تا به مثابه‌ی جدل‌برانگیز پذیرفته شود و در فهم صحیح و به کارگیری درست چارچوپ نقش به سزای ایفا نموده و درعین حال به برخی از انتقادت نیز پاسخ داده است که در ذیل به برخی از این سهم‌گیرها اشاره می‌نماییم.

نیوتن گریور[۵۹] درعین این‌که گالی را به خاطر این دست‌آورد بزرگ می‌ستاید، معقتد است، وی با این عمل خود در مقابل عمل‌کرد تبعیض‌آمیز و ساده انگارانه‌ای به مقابله برخاسته که مدعی است وقتی نتوان  مفهومی را به صورت روشن به کار برد، آن مفهوم سردرگم یا گمراه‌کننده است. گالی با ارایه‌ی ‌این چارچوب در واقع نظم ویژه‌ای برای مجادله‌ی خردمندانه در گفتمان‌های مختلف ارایه می‌کند.[۶۰]

کانولی به مثابه‌ی یکی از مدافعان نخستین «مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز» ایده‌ی مفاهیم «توصیفی» و «هنجاری» را برای دفاع از چارچوب گالی مطرح ساخته است. وی معتقد است گالی به صورت روشن میان مفاهیم توصیفی بی‌طرف که توافق همه‌شمول در حوزه‌ی علمی با استفاده از آن به دست می‌آید، و مفاهیم ارزشی که باز و اختلاف برانگیزاند، فرق قایل نمی‌شود. «کانولی» بر این باور است که مفاهیم توصیفی با تعریف همه‌قبول فرا ایدلوژیک و فرا فرهنگی، به مثابه‌ی یک نیاز برای برقراری رابطه با یکدیگر در حوزه‌ی علوم تجربی باید از مفاهیم هنجاری یا ارزشی تفکیک شود.

کانولی معتقد است که «مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز»، مفاهیمی قابل ارزش‌یابی و قیمت‌گذاری با بار ارزشی‌اند، وقتی چیزی را کار هنری یا دموکراسی می‌نامیم، به‌ این معنی است که آن را توصیف نموده و در عین حال ارزشی را به آن منسوب می‌کنیم، یا تعهد و الزامی را نسبت به آن بیان می‌داریم. وقتی مفهومی از یک منظر اخلاقی یا هنجاری به کار رود، می‌تواند مورد بحث و تفسیرهای گوناگون و مختلف قرار گیرد.

کانولی در همین راستا و برای فهم بیش‌تر چارچوب، ایده‌ی دیگری را نیز به نام «مفهوم خوشه‌ای» معرفی می‌کند. وی معتقد است یک مفهوم نه تنها پیچیدگی داخلی و ملاک‌های گسترده دارد که هر یک از ملاک‌های یک مفهوم به صورت نسبی پیچیده و باز است و هر بعدی از آن به مفهوم دیگری نسبت و رابطه‌ای دارد. بنابراین، برای استفاده از همچو مفاهیمی، به ناچار باید رابطه‌ی پیچیده‌ی آن را با مفاهیم دیگر به نمایش گذاشت.[۶۱]

الیسدر مکنتایر[۶۲] «بازبودن» یا «ذاتاً نامکمل بودن» را در این چارچوب به مثابه‌ی یک عامل کلیدی در آفرینش بحث‌های ذاتاً جدل‌برانگیز مورد توجه قرار می‌دهد و نورمن کار[۶۳] در این راستا احتمال «بسته‌شدن دایمی» یا «بسته‌شدن احتمالی» را مطرح می‌کند. وی معتقد است، احتمال دارد بحث و جدل پیرامون مفهومی در مرحله‌ای به صورت دایمی یا موقت بنا به اتفاق نظر جمعی متوقف گردد، اگرچه ‌این توقف به معنای جلوگیری مطلق از دوباره زنده شدن بحث پیرامون مفهوم مورد نظر برای ابد و همیشه نمی‌باشد؛ اما طرح این مسأله می‌تواند پاسخ‌های قناعت بخشی در پاره‌ای از موارد برای برخی از سؤال‌های بنیادین ارایه نماید.

به همین منوال، فریدن[۶۴] ایده «پایان جدل»[۶۵] را مطرح می‌سازد. به عقیده‌ی وی همان‌طوری‌که مفهومی می‌تواند جدل‌برانگیز یا بحث‌برانگیز باشد، همان‌طور ممکن است به مفهومی «بی‌جدل» تبدیل شود. به‌ این اساس مفهوم مورد نظر با دریافت معنای ثابت در یک چوکات مشخص به مرحله‌ای از ثبات ارتقا می‌یابد.

امیدوارم حالا روشن شده باشد که ‌ایده‌ی «مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز» با نسبیت‌گرایی، هیچ‌انگاری، بی‌ربطی، عدم جامعیت و بحث و جدل پایان‌ناپذیر رابطه‌ای ندارد و برخلاف ادعاهای فوق، راه را برای رقابت سالم و احترام به قرائت‌ها و برداشت‌های مختلف از مفاهیم، به خاطر بار ارزشی و پیچیدگی داخلی آنان، باز می‌کند.

از سوی دیگر، قبول این چارچوب، ما را یاری می‌رساند تا از تحمیل اعتقادات و برداشت‌های خود، به مثابه‌ی یگانه قرائت و برداشت راستین، با استفاده از وسایل خشونت و ارعاب، بر دیگران اجتباب ورزیم.

آیا دموکراسی یک مفهوم ذاتاً جدل‌برانگیز است؟

دموکراسی به مثابه‌ی یک مفهوم کلیدی و مبهم در نظریه‌ی سیاسی

در این بخش از جستار، تلاش می‌کنم درباره‌ی دموکراسی به مثابه‌ی یک مفهوم کلیدی در نظریه‌ی سیاسی سخن برانم و این را روشن سازم که آیا می‌توان این مفهوم را طبق چارچوکات گالی مفهومی ذاتاً جدل‌برانگیز به حساب آورد یا خیر؟ نخست با یک نظر اجمالی و مختصر از دموکراسی و طبیعت چند بعدی و مبهم آن آغاز می‌کنم که ‌این بررسی اجمالی در پایان ما را در فهم دموکراسی به مثابه‌ی مفهومی جدل برانگیز یاری خواهد کرد و آنگاه به بررسی این مفهوم طبق شروط وضع شده در چوکات گالی می‌پردازم.

درباره‌ی دموکراسی می‌توان مطالعات و پژوهش‌های فراوانی در بخش نظریه‌ی سیاسی یا سیاست مقایسه‌ای به دست آورد. دموکراسی از قرن‌ها بدین‌سو چه به مثابه‌ی یک نظام منفی یا به مثابه‌ی یک نظام مثبت در محراق توجه و مطالعه‌ی متفکران و فلاسفه قرار داشته و این جایگاه خود را تا هنوز در مطالعات و پژوهش‌های معاصر حفظ کرده است.

هیود[۶۶] در کتاب سیاست[۶۷] خود به توسعه و شهرت دموکراسی به مثابه‌ی برجسته‌ترین روی‌داد در تاریخ سیاست اشاره نموده می‌نویسد: «گرویدن جمعی سیاست‌مداران و متفکران سیاسی به دموکراسی و اهدف دموکراتیک یکی از دراماتیک‌ترین و برجسته‌ترین روی‌دادها در تاریخ سیاسی به حساب می‌رود. در یونان قدیم که گاهی از آن به مثابه‌ی مهد اندیشه‌های دموکراتیک نام برده می‌شود، از دموکراسی یک تصور منفی وجود داشت. متفکرانی چون افلاطون و ارسطو، به گونه‌ی مثال، دموکراسی را نظامی تلقی می‌کردند که در آن عام مردم به قیمت عقل، فرزانگی و ملکیت حکومت را به دست می‌گیرند. تا قرن نوزدهم این مصطلح همان بار تحقیرآمیز را با خود داشت و نظامی را افاده می‌کرد کـه حکومـت در آن از آن اوباشان باشـد. ولی اکنــون، همه‌ی ما دموکرات هستیم. لیبرال‌ها، محافظه کاران، سوسیالست‌ها، کمونیست‌ها، انارشست‌ها و حتی فاشیست‌ها دموکرات بودن را فریاد کشیده، تلاش می‌ورزند اعتبارنامه‌هایی از دموکرات بودن خود را به نمایش گذارند و با توجه به ‌این‌که یکی از قوی‌ترین ایدیولوژی‌های جهان در اواخر قرن بیستم دچار تزلزل شد و فرو ریخت، آتش دموکراسی شعله‌ی قوی‌تری یافت.»[۶۸]

راسل[۶۹] در مقاله‌اش، درباره‌ی دموکراسی و تغییرات مفهومی این مصطلح در طول تاریخ، روش مشابهی در پیش‌گرفته و برخی از تحولات بنیادین در تغییر مفهومی دموکراسی را در تاریخ این مصطلح، با توجه ویژه به تجربه‌ی امریکا، برجسته می‌سازد. وی می‌نویسد: «تا اواسط قرن نوزدهم، یا حتی بعد تر از آن، دموکراسی نظامی خطرناک و بی‌ثبات در حوزه سیاست به حساب می‌رفت. بعد از آن، بار منفی توام با کراهت و انزجار و نفرت از مصطلح دموکراسی به تدریج رو به تقلیل نهاد. این دلالت‌های منفی جای‌خود را آهسته آهسته به برداشت‌های جدید و کاملاً مثبت خالی کردند و دموکراسی هم‌پایه‌ی حاکمیت ملی و مساوات شد و در این فرایند به مفهوم بی‌همتایی در سیاست مدرن تبدیل گردید.»[۷۰]

خاستگاه و منشا دموکراسی را می‌توان در یونان قدیم ریشه‌یابی کرد که حکومت توسط تعداد زیاد، توسط مردم و یا فقرا را افاده می‌کرد، یا به قول افلاطون دموکراسی نظامی است که: «در آن فقرا دست بالا می‌یابند، تعدادی را می‌کشند، عده‌ای را تبعید می‌کنند و بعد از آن چوکی‌ها را در میان بقیه‌ی شهروندان، البته تعداد زیاد شان، تقسیم می‌نمایند.»[۷۱]

ولی به قول هیود این تصور ساده‌ی «حکومت توسط مردم» در رابطه به دموکراسی ما را به جایی نمی‌رساند. مشکل با دموکراسی و معانی متنوع‌اش، به نظر هیود از شهرت زیاد دموکراسی آغاز می‌گردد؛ شهرتی‌که اساس این مصطلح را به عنوان یک مفهوم معنی‌دار سیاسی مورد تهدید قرار می‌دهد. دموکراسی با توجه به‌ این‌که اکنون در سطح جهانی یک پدیده‌ی خوب تلقی می‌گردد، بیش‌تر به مثابه‌ی یک شعار چون «هورا» به کار می‌رود، تا به معنای یک نظام دارای تفکر و اساسات روشن و منظم. به قول برنارد کرک:[۷۲] «اکنون دموکراسی یکی از هرزه‌ترین کلمات در گستره‌ی همگانی است.» مصطلحی که برای هر کی معنایی می‌دهد و در خطر این قرار دارد که هیچ معنایی ندهد. از جمله معناهایی که به کلمه‌ی دموکراسی نسبت داده شده، می‌توان از افاده‌های ذیل نام برد:

۱٫ نظامی که حکومت در آن به دست فقرا و محرومان قرار دارد.

۲٫ نوعی از حکومت که مردم در آن برخود به صورت مستقیم و مستمر، بدون نیاز به سیاستمداران حرفوی یا مسؤولین دولتی، حکم می‌رانند.

۳٫ جامعه‌ای که بر اصل فرصت‌های برابر و شایستگی فردی استوار است و نه بر سلسله مراتب و امتیاز.

۴٫ نظامی از رفاه عمومی و تقسیم دوباره‌ی ثروت تا نابرابری‌های اجتماعی کاهش یابد.

۵٫ نظام تصمیم‌گیری که براصل حکومت اکثریت استوار است.

۶٫ نظام حکومتی‌ای‌ که حقوق و منافع اقلیت‌ها را با اعمال نظارت بر قدرت اکثریت تأمین می‌کند.

۷٫ روشی که چوکی‌های دولتی را با استفاده از آن، از راه رقابت برای کسب آرای عمومی در انتخابات به دست میاروند.

۸٫ نظام حکومتی‌ که بدون در نظرداشت مشارکت مردم در زندگی سیاسی، در خدمت مردم قرار دارد.[۷۳]

راسل با پرداختن به همین مسأله تصریح می‌کند که با رشد و شهرت بیش از حد دموکراسی، معنا و مفهوم آن نیز وارد یک مرحله‌ی جدیدی از ابهام و جدل گردیده است. «با برین شدن[۷۴] ارزش دموکراسی، معنای دموکراسی در میان بدآوایی‌های تفاسیر متناقض از دموکراسی مفقود گردیده است.»[۷۵]

در مورد مدل‌های مختلف دموکراسی هیود از مدل‌های ذیل نام می‌برد: دموکراسی کلاسیک، دموکراسی حمایتی،[۷۶] دموکراسی توسعه‌ای[۷۷]  و دموکراسی مردمی.

طوری‌که ملاحظه کردیم، آزادی، مساوات، حکومت اکثریت، مشارکت جمعی و فرصت‌های برابر از اصول بنیادین دموکراسی به حساب می‌روند. دموکراسی مستقیم، دموکراسی غیر مستقیم یا نیابتی،[۷۸] دموکراسی لیبرال، سوسیال دموکراسی و دموکراسی رأی‌زنانه[۷۹] انواعی از دموکراسی اند که در کشورهای مختلف تطبیق شده و مورد بحث و پژوهش قرار گرفته‌اند.

این ارزیابی و توصیف مختصر دموکراسی نشان می‌دهد که «این مفهوم» جدل‌برانگیز است، از معنای واحدی برخوردار نیست، برای تفسیرهای متعدد باز است و ویژگی‌ها و ابعاد و مولفه‌های متعدد دارد.

دموکراسی مفهومی ذاتاً جدل‌برانگیز
در این بخش تلاش می‌کنم، به‌ این مسأله بپردازم که آیا تعریفی که از مفاهیم جدل‌برانگیز در چارچوکات گالی ارایه شده، بر دموکراسی صدق می‌کند یا خیر؟ گالی در مقاله‌اش، تصویر روشن و خوبی از دموکراسی ارایه نموده و به تشریح ویژگی‌های ارزشی و پیچیدگی ابعاد داخلی آن پرداخته که مفهومی را واجد شرایط ذاتاً جدل‌برانگیز بودن می‌سازد.

کانولی حین پرداختن به‌ این موضوع می‌نویسد: «از نظر گالی دموکراسی چنین مفهومی است، حد اقل چنان‌که در جوامع صنعتی غربی به کار می‌رود. دموکراسی دست‌آوردی است که اکثریت آن را ارج می‌گذارند. ولی ملاک‌های پذیرفته شده‌ی تحقق دموکراسی در این جوامع، از سوی گروه‌های مخالف به صورت متفاوت ارزیابی می‌گردد. برخی از این ملاک‌ها از سوی گروهی به مثابه‌ی پایه و اساس تلقی شده و از سوی دیگران به مثابه‌ی یک امر بی‌جا و فرعی رد می‌گردد. بالآخره، بحث درباره‌ی تطبیق درست آن به یک جدل بی‌پایان تبدیل شده و دریافت یک حل نهایی در زمینه بعید به نظر می‌رسد. برای عده‌ای، ملاک بنیادین دموکراسی قدرت شهروندان در انتخاب حکومت از طریق انتخابات آزاد و رقابتی است، برای عده‌ی دیگر، این ملاک از اصل مساعد بودن فرصت برابر برای شهروندان در احراز مقام‌های دولتی و رهبری سیاسی کم اهمیت‌تر است و برای برخی دیگر، هردوی این ملاک‌ها در صورت دست نیافتن به مشارکت فعال شهروندان در همه سطوح زندگی سیاسی، کم‌رنگ و بی‌اهمیت جلوه می‌کنند. وقتی ملاک‌های فوق با کاربرد اصطلاحاتی نظیر «قدرت سیاسی» و «مشارکت» بیان گردند، اختلافات مفهومی وسعت و دامنه‌ی بیش‌تر پیدا می‌کنند، چون هر یک از این مفاهیم جدید خود نیازمند توضیح و روشن‌سازی اند؛ فرایندی‌که اختلافات تازه‌ای را میان آنانی‌که درباره مفهوم دموکراسی به جدل می‌پردازند، به نمایش می‌گذارد.» [۸۰]

گالی در بحثی‌که پیرامن دموکراسی در مقاله‌اش دارد، بر این باور است که تعریف مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز، بر «دموکراسی» صادق است، و به قول کولر هیچ‌کس با تعریف گالی که دموکراسی مفهومی است ذاتاً جدل‌برانگیز، تا هنوز مخالفت نکرده است.[۸۱]

۱٫ بار ارزشی:

گالی دموکراسی را چنین توصیف می‌کند: «یک مفهوم سیاسی با بار ارزشی به تمام معنی».[۸۲] می‌توان استدلال نمود که مومنان به ادیان، باورها و فرهنگ‌های مختلف، با درنظرداشت دیدگاه‌های ایدلوژیک، عقاید، عنعنات و سطح توسعه و عقب‌ماندگی خود درباره‌ی دموکراسی قضاوت ارزشی و هنجاری دارند.

کولـر می‌نویسـد: «بیش‌تریـن مطالعاتــی‌کـه در زمینـه‌ی دموکراســی توسط رابرت دهل،[۸۳] جایونی سارت اوری[۸۴] و همچنان توسط گولیرمو اودانیل[۸۵] و فیلپ شومیتر[۸۶] انجام شده، با تأکید خیلی قوی بر یک اصل آغاز می‌شوند که انگیزه اصلی مطالعه دموکراسی از ارزش مثبت هنجاری نهفته در آن سرچشمه می‌گیرد. ولی ارزیابی مفاهیم همیشه مثبت نمی‌باشد. هانتینگتون[۸۷] و روزن وه لن[۸۸] در مطالعات خود ارزیابی‌های متنوع هنجاری و ارزشی دموکراسی را پی گرفته و یک تلقی و ارزیابی منفی از دموکراسی را در عمده‌ترین بخش‌های قرن نوزدهم و بخش‌هایی از قرن بیستم در جهان غرب به نمایش گذاشته‌اند».[۸۹]

۲٫ پیچیدگی داخلی:

دموکراسی به عنوان یک مفهوم، از پیچیدگی داخلی برخوردار بوده و ابعاد و مولفه‌های داخلی متعدد دارد. گالی می‌نویسد: از قدرت اکثریت، برابری شهروندان و مشارکت همیشگی شهروندان، می‌توان به مثابه ابعاد و مولفه‌های بنیادین دموکراسی نام‌برد، ولی در عین زمان، هر یک از این ابعاد ممکن است وقتی به عنوان شرط  برای دموکراتیک بودن رژیمی به کار می‌روند، به صورت مختلف و متنوع مورد ارزیابی قرار ‌گیرند.

کولر به ‌این نتیجه می‌رسد که نگاهی ژرف به مطالعات سیاست‌های مقایسوی نشان می‌دهد که دموکراسی واجد این شرط است. وی می‌نویسد: پیچیدگی این مفهوم به صورت روشن، به طور نمونه، از مطالعات اودانیل و شومیتر در ابعاد چهارگانه‌ای که از لیبرالیسم/آزادگری ارایه می‌کنند، قابل لمس است: (۱) آزادی‌های مدنی (۲) دموکراتیزه کردن/مردم‌سالارگری[۹۰] با رقابت انتخاباتی توام با حق رأی و انتخابات آزاد و منصفانه (۳) دموکراتیزه‌کردن نهادهای اجتماعی و روند اقتصادی و (۴) بهره‌مندی شهروندان از مزایا و حقوق واقعی و دایمی.[۹۱]

۳٫ تعدد وصف‌پذیری:

وقتی قبـول نماییم مفهومی از پیچیدگـی داخلی برخوردار است و مولفه‌های متفاوتی دارد، آنگاه مسأله‌ی تعدد و گونه‌گونی وصف‌پذیری به صورت طبیعی به میان می‌آید. مفهوم دموکراسی، طوری‌که در بالا تذکر به عمل آمد، از مؤلفه‌های متفاوتی برخوردار است که برخی از این مولفه‌ها می‌توانند مهم‌تر از باقی مؤلفه‌ها تلقی گردند و یا برخی از این مؤلفه‌ها با در نظرداشت شرایط خاصی می‌توانند مناسب‌تر از دیگری ارزیابی شوند.

مؤلفه‌ها و ابعاد دموکراسی که در بالا در مطالعات اودانیل و شومپیتر از آن تذکر رفت، می‌تواند تحت عناوین ذیل توصیف گردد: دموکراسی سیاسی، دموکراسی سیاسی محدود، دموکراسی توده‌ای و دموکراسی اجتماعی. ولی همه‌ این پیچیدگی‌ها و تعدد وصف پذیری به مثابه شاخه‌ها و سطوح مختلف در دموکراسی به عنوان مفهوم اساسی و مادر جا دارند.

۴٫ بازبودن:

گالی مدعی است: «مفهوم دموکراسی مورد بحث ما، از صفت «بازبودن» برخوردار است. سیاست هنر «ممکن» است و اهداف دموکراتیک با در نظرداشت تغییرات اوضاع تعیین می‌شوند، و دست‌آوردهای دموکراتیک همیشه در روشنایی همین تغییرات مورد ارزیابی قرار می‌گیرند.»[۹۲]

این شرط گالی در تاریخ دموکراسی و تحولات مفهومی این مصطلح در طول تاریخ به چشم خورده و معتبر به نظر می‌رسد. از دیدگاه کولر بنیادی‌ترین بعد «بازبودن» تغییر در سیاست، اقتصاد و نظام اجتماعی در طول زمان است که می‌توان با به کارگیری روش مقایسه آن را درک و برجسته کرد. تغییر بنیادی‌ای ‌که در معنای دموکراسی و ارزش‌یابی هنجاری آن در جامعه غربی در مطالعات روسن ولن و هانتینگتون در طول قرن نوزدهم و بیستم به دست آمده، به رشد و ظهور طبقه‌ی متوسط، رشد جامعه صنعتی و ظهور طبقه کارگر به عنوان یک نیروی قوی سیاسی در طی چندین دهه در این جوامع ارتباط می‌گیرد. در نیمه‌ی دوم قرن نوزدهم به طور نمونه، اصطلاح دموکراسی به طور عام در توصیف رژیم‌هایی به کار می‌رفت که ملکیت را به عنوان پیش‌شرط برای رأی دادن به رسمیت می‌شناختند و طبقه‌ی کارگر در حوزه‌ی رأی دهی و انتخابات به رسمیت شناخته نمی‌شد و زنان از حق  رأی دهی محروم بودند، و رژیم‌های دموکراتیک آن دوره، اصلاً حق جهانی رأی دادن را به رسمیت نمی‌شناختند.[۹۳]

نمونه دیگر «بازبودن» در سرشت و طبیعت دموکراسی، تغییر مفهومی در برداشت از دموکراسی در اواخر قرن نوزدهم و اواخر قرن بیستم می‌باشد.[۹۴] کولر نیز در پژوهش خویش همین پدیده را مورد توجه قرارداده می‌نویسد: با توجه به معیارهای اواخر قرن بیستم، هیچ دموکراسی‌ای در اروپا در اواخر قرن ۱۹ به سبب محدودیت حق رأی دهی وجود نداشته است. ولی دانشمندان در دموکراتیک خواندن کشوری معیار زمانی و تاریخی را در نظر گرفته و دموکراسی‌های گذشته را با معیارهای دموکراتیک اواخر قرن بیستم نمی‌سنجند.[۹۵] نمونه دیگر «بازبودن» می‌تواند اختلاف بر سر رژیم و کشور باشد، که آیا رژیمی دموکراتیک است یا کشوری و آیا می‌تواند تغییر رژیمی کشوری را دموکراتیک سازد یاخیر؟

۵٫ شناسایی دوجانبه یا کاربرد هجومی و دفاعی:

این معیار در شناخت دموکراسی به مثابه مفهومی ذاتاً جدل‌برانگیز خیلی بارز و معتبر به نظر می‌رسد. گالی بر این باور است که مفهوم دموکراسی هم به صورت هجومی به کار می‌رود و هم به صورت دفاعی. در این زمینه می‌توان به کاربرد دموکراسی از سوی کشورهای غربی و کشورهای کمونستی در جریان جنگ سرد اشاره نمود و در حال حاضر به برخی کشورهای آسیایی و افریقایی که کدام یک دموکرات‌تر اند و کدام یک غیر دموکراتیک.

در همین زمینه، می‌توان به بحث و جدل‌های مستمر میان حکومت و اپوزیسیون در برخی از کشورها اشاره نمود که کدام یک از رژیم‌ها در کدام زمان دموکراتیک بوده یا کدام  یک به دموکراسی بیش‌تر احترام قایل بوده و دموکراسی واقعی را تطبیق می‌کند؟

در سطح علمی نیز بحث شناسایی دوجانبه مطرح است، به طور نمونه اودانیل و شمیت بر تعریف و کاربرد روندی/شکلی[۹۶] دموکراسی تأکید کرده‌اند. به همین منوال آرتر مک ایون[۹۷] بحث معانی بدیل برای دموکراسی را مطرح نموده، و هردو جریان تأکید می‌کنند تا مفهوم‌سازی نوینی در تحلیل رابطه‌ی دموکراسی سیاسی و دموکراسی اقتصادی و دموکراسی اجتماعی به عمل‌ آید.

۶٫ نمونه و سرمشق:

در بحث کاربردهای متعدد دموکراسی و پیوند آن با نمونه و سرمشق، گالی می‌گوید: «این کاربردها مدعی‌اند که اعتبار و مشروعیت خود را از نمونه‌ها و سرمشق‌هایی چون سنن طولانی، یا چندین حادثه مستقل تاریخی ولی مشابه باهم برای به دست آوردن خواست‌ها، آرزوها، و یا قیام‌ها و اصلاحات عدالت‌خواهانه، می‌گیرند».[۹۸]

همان‌طوری‌که در بخش بحث پیرامن شروط هفتگانه گالی به ‌این نکته اشاره رفت، گالی از «نمونه و سرمشق» دو نوع برداشت دارد یک برداشت محدود و یک برداشت کلی. کولر به عنوان نمونه از برداشت محدود از «نمونه و سرمشق» دموکراسی آتن را مثال می‌زند که در نشست «شهرک‌های نیوانگلند» در ایالات متحده امریکا و در استفاده از دموکراسی رأی‌زنانه در این کشور و همچنان در رشد تفکر سیاسی فرانسه نقش «الگویی» و اساسی داشته است.

از برداشت کلی «نمونه و سرمشق» در سیاست معاصر می‌توان به نظام ریاستی ایالات متحده امریکا و نظام پارلمانی بریتانیا اشاره کرد، که نقش سرمشق و نمونه برای نظام‌های ریاستی و پارلمانی در جهان را دارند، یا به مثابه‌ی نمونه و سرمشق در کشورهای امریکای لاتین و مستعمرات بریتانیا مورد استفاده قرارگرفته اند. یا حتی نمونه‌ای برخی از کشورهای موفق در گذار به سوی دموکراسی یا توسعه می‌تواند به عنوان الگو و سرمشق از سوی دیگر کشورها در گذار به سوی دموکراسی یا توسعه مورد استفاده قرارگیرد.

۷٫ رقابت ترقی‌خواهانه

گالی رقابت ترقی‌خواهانه در دموکراسی را چنین به تصویر می‌کشد: «رقابت مستمر برای تصدیق و تأیید کاربردهای متفاوت مفهوم دموکراسی می‌تواند نقش مهمی در رشد بهینه اهداف مبهم و دست‌آوردهای سردرگم دموکراسی داشته باشد.»[۹۹]

این شرط درباره‌ی دموکراسی در عرصه‌ی سیاسی و بحث‌های علمی، همان‌طوری‌که در بالا در بخش شروط گالی به آن اشاره رفت و نظریات کانولی در زمینه ارایه گردید، صادق می‌باشد. از نگاه سیاسی قبول این اصل، راه را برای همکاری‌های بیش‌تر و تفاهم خوبتر میان ملت‌ها و دولت‌ها فراهم می‌سازد و در عرصه‌ی علمی، قبول این اصل می‌تواند در روند «پایان جدل» یا توافق روی یک تعریف روندی/شکلی از دموکراسی، یا مفهوم سازی دقیق و بدیل برای اصطلاح دموکراسی چون پولیارکی[۱۰۰] (چندسالاری) یا نوعیت بهتری از دموکراسی، چون دموکراسی رأی‌زنانه[۱۰۱] مفید و موثر واقع گردد.

با در نظرداشت آنچه گفته آمد می‌توان نتیجه گرفت که شروط هفتگانه وضع شده در چارچوپ گالی برای پذیرفتن مفهومی به مثابه‌ی «ذاتاً جدل برانگیز» بر مفهوم دموکراسی منطبق است، و بنابراین می‌توان ادعا نمود که دموکراسی «مفهومی است ذاتاً جدل‌برانگیز».

نتیجه‌گیری
این جستار با ارایه مقدمه‌ای، پیشه زمینه، دلایل بروز، تعریف و قلمرو بحث «مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز» را به بررسی گرفته و به شرح شروط هفتگانـه گالـی برای پذیـرفته‌شدن مفهومـی به مثابه جدل برانگیز پرداخت. آنگاه با نگاه اجمالی به چارچوب ارایه شده، به ذکر انتقادات مخالفین و ابراز نظرهای موافقین پرداخته، پاسخ‌ها و سهم گیری‌های طرفین را به بحث گرفته، با ارایه‌ی دلایل مختلف و محکم به دفاع از طرح «مفاهیم ذاتاً جدل‌برانگیز» پرداخت.

در بخش دوم جستار، دموکراسی به مثابه‌ی یکی از بنیادی‌ترین مفاهیم در سیاست، با استفاده از چارچوب ارایه شده، مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفت و با ارایه‌ی دلایل و شواهد نشان داده شد که شروط هفتگانه‌ی پذیرفته شدن مفهومی به مثابه جدل‌برانگیز درباره مفهوم دموکراسی صادق است و دموکراسی مفهومی است «ذاتاً جدل برانگیز».

از نظر نویسنده‌ این سطور، گالی با ارایه ‌این چارچوب زمینه منظم‌تر و بهتری برای دانشمندان علوم اجتماعی و سیاسی فراهم می‌سازد تا هنگام برخورد با مفاهیم پیچیده‌ی هنجاری و ارزشی راه خرد و استدلال در پیش گیرند. وی با ارایه ‌این چارچوب رقیبان عرصه‌ی علم را به سوی خردگرایی و رقابت مثبت فرا می‌خواند تا با دریافت معانی بهتر در رشد و شگوفایی بحث علمی و بلندبردن سطح آگاهی‌های روشنفکرانه به حد بهینه‌ی آن تلاش نمایند و از لجاجت، تنگ نظری، نفی مطلق دیدگاه‌ها و نظریات مخالفین و خرد ستیزی بپرهیزند.

به نظر من، مهم‌تر از همه، ‌این چارچوب به سوی کثرت‌گرایی و مدارا فرا می‌خواند. نفس درک این‌که دیگران هم دلیلی برای بحث، جدل و رقابت دارند، به سیاست مدارا و تفاهم دوجانبه و احترام متقابل می‌انجامد.

در جهان معاصر که زور گویی و تحمیل اجباری افکار و برداشت‌ها سیر صعودی می‌پیماید، ایده‌ی گالی به سوی گفتگو و همکاری میان ملت‌ها و تمدن‌ها فرا می‌خواند. این چارچوپ، اگر پذیرفته شود، به سوی پذیرفتن تعدد تفسیرها و تأویل‌ها و احترام به ادیان، فرهنگ‌ها و ارزش‌های ملل فراخوانده، و استفاده از زور و خشونت را برای تحمیل روش معین زندگی یا تفسیر و تأویل معینی بردیگران مردود می‌داند.

چارچوپ، طبق برداشت و فهم من، به یک اصل اساسی و مهم در طبیعت انسان‌ها اشاره دارد، و آن عبارت است از: تفاوت طبیعی در فهم و برداشت انسان‌ها از جهان و پدیده‌های مختلف با توجه به پیشینه‌ی فرهنگی و دیگر تفاوت‌ها.

در پایان امیدوار هستم، این چارچوپ بتواند زمینه‌ای فراهم سازد تا نویسندگان و پژوهشگران بتوانند مفاهیم جدل‌برانگیزی را که ما در حوزه‌ی تمدنی خویش، چون حکومت اسلامی و … به آن روبرو هستیم، مورد ارزیابی و سنجش قرار داده، دروازه‌های سّیالیت تفکر و اندیشه در این زمینه‌ها را بگشایند تا افق‌های نوی در فضای منجمد فکری حاکم بازگردد.

منابع:

۱٫ Clarke B., ‘Essentially Contested Concepts’, British Journal of Political Science, 9 (1979), pp. 122–۶, pp. 125–۶٫

۲٫ Collier D. Hidalgo F. D. and Maciuceanu A. O., (2006)

Essentially Contested Concepts: Debates and Applications. Journal of Political Ideologies 11, No. 3 (October 2006).

۳٫ Connolly W. E (1993) The Terms of Political Discourse, third edition, Blackwell Publishers, Oxford UK.

۴٫ Dan M. Kahan, (1999), Democracy as an Essentially Contested Concept, 20 Cardozo Law Review. Vol. 795.

۵٫ Gallie, W.B.(1956a), «Essentially Contested Concepts», Proceedings of the Aristotelian Society, Vol.56, (1956), pp.167-198.

۶٫ Gray N. John, On the Contestability of Social and Political Concepts, Political Theory, Vol. 5, No. 3. (August, 1977), pp.331-348.

۷٫ Heywood A. (1997), Politics, London: Macmillan Press ltd.

۸٫ Russell; (1989), Democracy in Political Innovation and Conceptual Change, edited James Farr and Russell L. Hanson, Terence Ball, Cambridge University Press.

۹٫ Swanton W., On the “Essential Contestedness” of Political Concepts, Ethics, Vol. 95, No. 4. (July 1985), pp. 811-827, by  University of Chicago Press.

[۱]. این جستار در سال ۲۰۰۷ برای دانشکده‌ی حکومت دانشگاه ایسکس بریتانیا نوشته شده است.
[۲].Essentially Contested Concepts
[۳]. Gallie
[۴]. Collier
[۵]. Collier D: (2006:211)
[۶]. Gallie: (1956:167)
[۷]. Gallie: (1956:169)
[۸]. Swaton
[۹]. Swaton: (1985:811)
[۱۰]. Connolly: (1993:10)
[۱۱]. Kahan
[۱۲]. Rule of Law
[۱۳]. Kahan: (1999:3)
[۱۴]. Collier D: (2006:213)
[۱۵]. Gallie: (1956:169)
[۱۶]. Explanatory Hypothesis
[۱۷]. Analytical Framework
[۱۸]. Schematization
[۱۹]. Collier D: (2006:215)
[۲۰]. Collier D: (2006:215)
[۲۱]. Appraisiveness
[۲۲]. Gallie: (1956:171)
[۲۳]. Valued Achievement
[۲۴]. Collier D: (2006:216)
[۲۵]. Internal Complexity
[۲۶]. Gallie: (1956:171)
[۲۷]. Diverse Describability
[۲۸]. Gallie: (1956:172)
[۲۹]. Openness
[۳۰]. Open Character
[۳۱]. Gallie: (1956:172)
[۳۲]. Reciprocal Recognition or Aggressive and Defensive Use
[۳۳]. Gallie: (1956:172)
[۳۴]. Exemplar
[۳۵]. Gallie: (1956:180)
[۳۶]. Confused Concepts
[۳۷]. Progressive Competition
[۳۸]. Gallie: (1956:180)
[۳۹]. برای دریافت اهمیت موضوع و گستره‌ی بحثی که در زمینه صورت گرفته، اگر شما اصطلاح انگلیسی مفاهیم ذاتاً جدل برانگیز را در ماشین جستجوی “گوگل” درج نمایید، که در ده سال گذشته به کار آغازکرده است، در حدود ۱,۰۶۰,۰۰۰ نتیجه به دست می دهد. (بازدید ماه جنوری ۲۰۰۷)
[۴۰]. Mutual understanding
[۴۱]. Connolly: (1993:11)
[۴۲]. Gallie: (1956:196)
[۴۳]. Collier D: (2006:221)
[۴۴]. (Connolly: 1993:26) ویلیام کانولی در پی‌نوشت خود به اختصار پژوهش‌ها و تلاش‌هایی را که در این زمینه صورت گرفته و موافقین و مخالفین این چارچوب را چنین بیان می‌کند: “در حالی‌که شخصیت‌های چون لوکیس(Lukes) ، موتیفایر (Motefiore)، گوتمن (Gutmann) و شفایرو (Shapiro) عموما تلاش کرده اند این ایده را توسعه داده و پیامدهای آن را برای گفتمان سیاسی به بحث بگیرند، گری (Gray)، بری (Barry)، مکدونالد (Macdonald)، فروهوک (Frohock) و کلارک (Clarcke) از جمله شخصیت‌هایی اند که به اشکال مختلف به مخالفت این ایده برخاسته اند.” (Connolly: (1993: 245
[۴۵]. Connolly: (1993:226)
[۴۶]. John N. Gray
[۴۷]. Collier D: (2006:221)
[۴۸]. Gray: (1977:337)
[۴۹]. Gray: (1977:344)
[۵۰]. Swanton: (1985:815)
[۵۱]. Swanton: (1985:827)
[۵۲]. Ian Shapiro
[۵۳]. Collier D: (2006:221)
[۵۴]. Collier D: (2006:221)
[۵۵]. Collier D: (2006:234)
[۵۶]. Connolly: (1993:230)
[۵۷]. Connolly: (1993:227)
[۵۸]. Connolly: (1993:229)
[۵۹]. Newton Garver
[۶۰]. Collier D: (2006:221)
[۶۱]. Connolly: (1993:14)
[۶۲]. Alasdair MacIntyre
[۶۳]. Norman S. Care
[۶۴]. Freeden
[۶۵]. De-contestation
[۶۶]. Hyewood
[۶۷]. Politics
[۶۸]. Heywood: (1997:65-70)
[۶۹]. Russell
[۷۰]. Russell: (1989:68)
[۷۱]. Russell: (1989:68-71)
[۷۲]. Bernard Crick’s
[۷۳]. Heywood: (1997:65-70)
[۷۴]. Transcendent
[۷۵]. Russell: (1989:68-71)
[۷۶]. Protective Democracy
[۷۷]. Developmental Democracy
[۷۸]. Representative Democracy
[۷۹]. Deliberative Democracy
[۸۰]. Connolly: (1993:10-11)
[۸۱]. Collier D: (2006:222)
[۸۲]. Gallie: (1956:184)
[۸۳]. Robert Dahl
[۸۴]. Giovanni Sart Ori
[۸۵]. Guillermo O’Donnell
[۸۶]. Philippe Schmitter
[۸۷]. Huntington
[۸۸]. Rosanvallon
[۸۹]. Collier D: (2006:223)
[۹۰]. Democratization
[۹۱]. Collier D: (2006:223)
[۹۲]. Gallie: (1956:186)
[۹۳]. Collier D: (2006:224)
[۹۴]. Russell: (1989)
[۹۵]. Collier D: (2006:224)
[۹۶]. Procedural definition of democracy
[۹۷]. Arthur MacEwan
[۹۸]. Gallie: (1956:186)
[۹۹]. Gallie: (1956:186)
[۱۰۰]. Polyarchy
[۱۰۱]. Deliberative Democracy

هم‌رسانی: می‌توانید این مطلب را به دیگران برسانید