مصاحبه با دکتور مجب الرحمن رحیمی
تمهید: شورای متحد در هر شماره با یکی از اعضای شورا گفتگویی را منتشر می‌سازد. دراین شماره گفتگوی گزارشگر نشریه با پژوهشگر و دانشمند جوان کشور، آقای مجیب الرحمن رحیمی عضو ارشد شورای متحد ملی را به توجه میرسانیم.

گفتنی‌ است که آقای رحیمی در حال حاضر مصروف سپری نمودن دوره‌ی دکتورا در دانشگاه ایسکس بریتانیا می‌باشد.
۱.    مجیب الرحمن رحیمی کیست؟
معرفی انسان باهویت‌های متفاوتی که دارد کار دشواری است. انسان مانند پدیده‌های طبیعی ثابت نیست تا تعریف مشخصی از آن ارایه گردد. در این دنیایی که به سوی جهانی شدن و کوچک شدن به پیش می‌رود، انسان با نظرداشت موقعیت؛ هویت‌ها، برچسب‌ها و تعریف‌های متفاوتی میابد. هویت‌های مکانی، تباری، دینی، شغلی و… .

اگر هدف این باشد کجا تولد شده‌ام و چه تحصیلاتی دارم، می‌توانم عرض نمایم: در قریه‌ی قلعه‌ی کهنه‌‌ی خوست ولایت بغلان دیده به جهان گشوده‌ام. متأهل هستم و سه فرزند دارم. در پشاور مدرسه و دانشگاه رفتم و تا مرحله‌ی ماستری/کارشناسی ارشد در رشته‌ی علوم سیاسی و روابط بین المللی درس خوانده‌ام. در ۱۹۹۹ به بریتانیا رفتم، از ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۵ در سفارت کبرای افغانستان در لندن دپلومات بودم، از ۲۰۰۶ تا همین لحظاتی که با شما مصاحبه دارم، دانشجو هستم. بار دیگر در روابط بین المللی از دانشگاه ایسکس در ۲۰۰۷ ماستری/کارشناسی ارشد به دست آوردم، و حالا در همین دانشگاه مصروف تکمیل دوره‌ی دکتورا در بخش “دولت در افغانستان” می‌باشم.

اگر هدف غیر از این باشد، می‌توانم بگویم انسانی هستم در حال آموختن و تغییر. این آموختن و تغییر یک روند مستمر و سیال است. یک حرکت دایم به سوی یک افق باز در جستجوی بهتر فهمیدن و بهترشدن. به مطالعه، نوشتن بحث‌های علمی، تبادل نظر با دانشمندان، ورزش، سینما و موسیقی آرام علاقمندی دارم. گاهی می‌نویسم و گاهی هم از انگلیسی و عربی ترجمه می‌کنم. در بحث‌های تلویزیونی اگر فرصت دست دهد اشتراک می‌نمایم. خویشتن را با خانواده و اطفالم با توجه به تنهایی و غربت غرب خیلی نزدیک احساس می‌کنم. به ارزش‌های اسلامی و دینی پابندم و این ارزش‌ها را با یافته‌های علمی و زندگی‌ام در غرب سازگارمیابم.

۲.    جایگاه شورای متحد ملی را به عنوان یک جریان اصلاح طلب سیاسی در افغانستان چگونه می‌بینید؟‌
در عرصه‌ی سیاسی برای مقابله با گفتمان غالب باید حلقه‌ی وصل یا آیینه‌ی تمام نمایی به وجود آورد، تا اکثر نیروهای سیاسی مطرح در جامعه، موجودیت یا منافع خود را در آن ببینند. این حلقه‌ی وصل یا آیینه‌ی تمام نما با فراهم آوری بستر مناسب، با مطرح ساختن گفتمان جدید و ارایه‌ی گزینه‌های بهتر می‌تواند با متحدساختن نیروهای متعدد، یا به قول “ارنستولکلو” دال های شناور، ولی موافق برکلیات و اهداف عمومی، یک جبهه‌ی فراگیر و سازمان یافته را تشکیل داده و هژمونی گفتمان غالب را به چالش بکشد. این تقابل که با استفاده از وسایل و راه‌های مشروع، قانونی و دموکراتیک به راه می‌افتد، کارکردها و راه بردهای گفتمان غالب را در تمام عرصه‌ها، به ویژه در عرصه‌ی سیاسی-فکری، به صورت منظم و سازمان یافته به نقد می‌گیرد. این نوع مبارزه شاید طولانی و خسته کن باشد، ولی پیامدهای مثبت حرکت‌های سالم و هدفمند در مبارزات سیاسی از پیروزی‌های پرشتاب مفیدتر و ارزشمندتر تلقی می‌شوند. گفتمان غالب که به طور اغلب در سلطه و حکومت تبلور میابد، با استفاده از راه‌ها و روش‌های مختلف تلاش می‌کند، جبهه‌ی مخالف را پراکنده و متفرق ساخته یا با معاملات انفرادی و تطمیع، عده‌ای را به سوی خود بکشاند.

درآشفته بازار سیاست افغانستان، بدون تردید شورای متحد ملی به عنوان یک جریان و جبهه‌ی اصلاح طلب، منظم و هدفمند این آیینه‌ی تمام نما را به وجودآورده است. این شورا که متشکل از احزاب سیاسی متعدد، نهادهای جامعه‌ی مدنی، شخصیت‌های مستقل و نخبگان کشور می‌باشد، توانسته به صورت منظم و قانونمند با داشتن طرح و برنامه در عرصه‌ی سیاسی موجودیت خود را به اثبات رساند.

مهم‌ترین شاخص شورای متحد ملی با حفظ اصل کثرتگرایی و تنوع سیاسی، داشتن مرامنامه، اساسنامه و باورمندی و عمل اعضای این شورا به این مرامنامه و اساسنامه است. ارایه‌ی طرح‌ها و راه حل‌های مشخص برای معضلات افغانستان، مانند تغییر نظام ریاستی به پارلمانی، انتخابی شدن والی ها، حل معضله‌ي خط دیورند، قانونمندساختن حضور نیروهای خارجی در افغانستان، انتخاب اقتصاد مختلط به عوض اقتصاد بازار و پیشتیبانی از همگرایی منطقوی به جای اتکا به پیمان‌های استراتژیک با ابرقدرت‌ها از بارزترین شاخص‌های فعالیت‌های مشترک این شورا به شمار می‌رود.

تمرین دموکراسی و گردش قدرت با برگزاری انتخابات آزاد و سری در رقابت برای احراز ریاست دوره‌یی شورای متحد ملی، که تاهنوز بیش از پنج بار موفقانه تجربه گردیده است، ارایه‌ی روی‌کردها و طرح‌های مناسب در زمان‌های متفاوت و برای بیرون رفت از مشکلات حاد و جدی، چون برگزاری کنفرانس بین‌المللی در مورد افغانستان، مخالفت با تشکیل نیروهای ملیشه و طرح راه اندازی یک انتخابات شفاف و جلوگیری از تقلب از دیگر دستاوردهای این شورا به شمار می‌روند.

به بحث گیری و طرح شجاعانه‌ی مسایل عمده و حیاتیی که در افغانستان با توجه به پیشینه‌ی استبداد و رابطه‌ی قدرت از ممنوعات شمرده می‌شد، و عبور این مباحث از حاشیه به متن و بازتاب گسترده‌ی آن در دومین دور مبارزات انتخاباتی، یکی دیگر از دستاوردهای مهم و حیاتی این شورا به شمار می‌رود.

نقش شوری در بیدارسازی مردم افغانستان به عنوان شهروندان آزاد و صاحب حقوق، و استفاده از این حقوق در مقابل حکومت و سلطه برای چگونه اداره شدن، و عبور از مرحله‌ی اتباع محض و مکلف در برابر اراده‌ی حکومت، و حمایت گسترده از حقوق شهروندی، آزادی، عدالت و برابری برای تأمین وحدت ملی و یکپارچگی در افغانستان، قابل تحسین و ستایش است، و این یکی دیگر از دستاوردهای این جریان و اعضای آن به شمار می‌رود.

اگر تعهد و هدفمندی شورا در قبال مسایل افغانستان به همین منوال ادامه یابد، و منطق و خردگرایی بر احساسات و عواطف در تصمیم گیری‌های جمعی شورا حاکم باشد، من به آینده و نقش مثبت آن به عنوان یک جریان اصلاح طلب و منتقد نظام امیدوار و خوشبین هستم.

۳.    بازتاب اندیشه‌های مطرح شده در برنامه‌ی شورا در سطح اروپا، به ویژه در میان افغان‌ها در چه حد است؟

شورای متحد ملی اکنون به عنوان یکی از نهادهای مطرح و هدفمند در بیرون از افغانستان شناخته می‌شود. نه تنها افغانستانی‌های بیرون از کشور که حکومت ها و نهادهای غربی ذیدخل در امور افغانستان نیز از اهداف و دیدگاه‌های شورا به عنوان جریان اصلاح طلب و دارای برنامه‌های معین آگاهی دارند. روشنفکران و نخبگان کشور که در اروپا به سر می‌برند، از شورا و اهداف شورا مطلع هستند. رویکرد منطقی و عینی نگری شورا در حل مسایل حیاتی کشور و بیرون رفت از بحران، بدون تردید با دیدگاه های منطقی و علمی بیش‌ترین آگاهان و کارشناسان مقیم اروپا همخوانی دارد. اگر از قومی ساختن و سیاسی ساختن برخی از مسایل عمده و حیاتی اجتناب نماییم، و دلسوزانه و عالمانه به افغانستان و بیرون رفت از مشکلات این کشور بیندیشیم، روی‌کردهای شورای متحد ملی منطقی‌ترین راه برای بیرون از مشکلات افغانستان به نظر می‌رسند. به همین سبب است که برخی از نخبگان مقیم اروپا نیز افتخار عضویت شورا را دارند، و عده‌ی کثیری به رغم دوری و بُعد مسافه خود را به شورا و اهداف شورا نزدیک و همنوا احساس می‌کنند. عده‌ای از روشنفکران و نخبگانی که از طرح این مسایل حتی در اروپا و امریکا هراس داشتند، و حالا شاهد طرح شجاعانه‌ی این دیدگاه‌ها در داخل افغانستان هستند، بدون شک از شهامت و شجاعت اعضای شورا به تحسین و افتخار یاد میکنند. بازتاب اندیشه‌های شورا و اعضای آن در سطح اروپا و بحث‌های روشنگری گسترده و پرطرفدار است. البته این به این معنی نیست، که تمام نخبگان از هرطیف و قماشی با شورا موافق اند، همانطوری‌که عده‌یی بی‌خبر از تغییر و تحول در رابطه‌ی قدرت و ساختارهای اجتماعی، هنوزهم درصدد برگرداندن تاریخ به عقب اند، و با شورا در داخل کشور مخالفت دارند، طرفداران همین جریان عقبگرا و گاهی دنباله روان آنان، در بیرون نیز با شورا و اهداف آن مخالف اند.

۴.    مردم افغانستان دومین تجربه‌ی مبارزات انتخاباتی را پشت سرگذاشتند از نظر شما مهم‌ترین ویژگی‌های این دور مبارزات انتخاباتی چه بود؟

از نظر من نفس برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و شورا های ولایتی در افغانستان یک گام مثبت است. رقابت‌های انتخاباتی و مطرح شدن طرح‌ها و گزینه‌های مختلف، به میدان آمدن شخصیت‌ها با عقاید و دیدگاه‌های متفاوت و نقش بارز رسانه‌ها در همگانی و مردمی ساختن این بحث‌ها، به نظر من از عمده‌ترین تحولاتی بود که نمی‌توان نقش مثبت و درازمدت آن را در جامعه نادیده گرفت. ولی با تأسف به سبب اقدامات و عملکردهای ناسنجیده و جانبدارانه‌ی حکومت، و شواهد انکار ناپذیر تقلب گسترده، بحث شکست و ناکامی دموکراسی، آغاز بحران مشروعیت و راه‌های بیرون رفت از این بحران جای بحث موفقیت و نقاط مثبت انتخابات را در داخل و خارج گرفته است. در رسانه‌های غربی متاسفانه ما روزانه شاهد ده‌ها مقاله و تحلیل از تقلب گسترده و سازمان یافته به نفع آقای کرزی و ناکامی کشورهای غربی در تأمین سلامت انتخابات و روند دموکراتیزه کردن افغانستان هستیم.

اگر مسایل مربوط به انتخابات را به دو بخش قبل از برگزاری و بعد از برگزاری انتخابت تقسیم نماییم، به نظر من عمده‌ترین ضعف انتخابات به بخش قبل از برگزاری و نحوه‌ی برگزاری و برگزارکنندگان آن بر می‌گردد. در یک جامعه‌ی بعد از جنگ و چندپارچه، در روند گذار به سوی دموکراسی و ثبات عمده‌ترین اصل، توافق جمعی و رضایت بازیگران بر قواعد بازی است. انتخابات نظام ریاستی و تمرکزقدرت در دست یک فرد و یک گروه، بی‌توجهی به شمارش و ثبت نفوس کشور، تعیین یک‌طرفه و جانبدارانه‌ی برگزارکنندگان انتخابات توسط فرمان و بدون نظرداشت رأی پارلمان و بازیگران سیاسی، عملکردهای مشکوک این نهاد، نقش ضعیف احزاب سیاسی و گزینش نظام انتخاباتی اکثریتی، از همان روزهای نخست از آغاز یک بحران جدید خبر می‌داد. قبل از برگزاری انتخابات شعار مشهور “رأی مردم با عبدالله است و صندوق‌ها نزد کرزی”، این حالت را به خوبی به تصویر می‌کشید.

در بخش دوم که به مسایل بعد از برگزاری انتخابات بر می‌گردد باید گفت: انتخابات دور دوم ریاست جمهوری افغانستان نقاط مثبت و منفی زیادی دارد که باید جداگانه به بررسی آن‌ها پرداخت، ولی عمده‌ترین ویژگی‌های این دور مبارزات را می‌توانم چنین خلاصه نمایم:

•    برگزار نشدن انتخابات در موعد مقرر.

•    بی‌طرفی جامعه‌ی جهانی و ایالات متحده‌ی امریکا در حمایت از یک نامزد معین برخلاف دور اول.

•    ائتلاف نامتجانس و غیر مترقبه‌ی عمده‌ترین شخصیت‌های جهادی و غیر جهادی با حامدکرزی.

•    رییس جمهور برحال در جایگاه نامزد ریاست جمهوری.

•    استفاده از امکانات و وسایل دولتی در روند انتخابات.

•    غیاب نقش احزاب سیاسی در روند انتخابات.

•    رقابتی شدن انتخابات برخلاف تصور گروه حاکم.

•    صرف هزینه‌های بالا در غیاب حضور احزاب سیاسی و حیف و میل پول‌های فراوان.

•    میزان مشارکت پایین مردم در مناطق نا امن.

•    مطرح شدن جنجال برانگیزترین مفاهیم به عنوان شعارهای انتخاباتی، چون تغییر نظام، انتخابی شدن والی‌ها و ولسوال‌ها.

•    مطرح شدن خط مشی و برنامه‌های مختلف برای بهتر حکومت کردن.

•    تعدد نامزدان ریاست جمهوری از طیف‌های مختلف و متفاوت.

•    حضور گسترده‌ی مردم در روند مبارزات.

•    نقش گسترده و فعال رسانه‌ها در پوشش مبارزات انتخاباتی و ارایه‌ی افکار و اندیشه‌های جدید.

•    نقش منفی و جانبدارانه ی کمیسیون مستقل انتخابات در شمارش آرا و اعلان نتایج

•    تقلب گسترده و سازمان یافته به خصوص در مناطق نا امن و به نفع حامدکرزی.

•    تخلف و تخطی‌های گسترده در انتخابات از سوی نهادهای برگزارکننده.

•    تفاوت در نحوه‌ی رأی دهی و اشتراک در انتخابات در مناطق مختلف افغانستان با توجه به سطح فرهنگ و قبیله گرایی.

•    جهانی شدن بحث تقلب و عدم مشروعیت نظام برخاسته از این انتخابات.

•    ضعف مکانیزم و سازوکار رسیدگی به شکایت‌های انتخاباتی.

این‌ها به نظرم برخی از فهرست عریض و طولانی ویژگی‌های دومین دور انتخابات افغانستان است، که هرکدام به بحث و کاوش بیش‌تر نیاز دارد. ای کاش مردم افغانستان در روند حرکت به سوی دموکراسی در این انتخابات می‌توانستند به دور از تزویر و تقلب ولو برای یکبار انتقال مسالمت آمیز قدرت را به تجربه می‌گرفتند.

۵.    اثرات تمرکززدایی در ساختار قدرت، در نهادینه سازی دموکراسی و تحکیم وفاق ملی در کشور، از نظر شما چیست؟

من در این مورد پژوهشی در دانشگاه انجام داده‌ام که نتایج آن درکتابی تحت عنوان “نقدی برساختار نظام در افغانستان: تأثیر انتخاب نوعیت نظام برتحکیم دموکراسی و مهارجنگ در کشورهای چندپارچه” به چاپ رسیده است. از نظر من بحث نوعیت نظام و تمرکز و عدم تمرکز قدرت، با توجه به جامعه‌ی مورد نظر، جامعه همگون یا ناهمگون، اهمیت مضاعف پیدا می‌کند. به رغم این‌که بحث تمرکز زدایی/ قدرت پراگنی در ساختار قدرت برای نهادینه سازی دموکراسی و فراهم سازی زمینه عملی مشارکت، یک روی‌کرد جهانی پذیرفته شده است، ولی در نمونه‌ی افغانستان در حرکت به سوی ثبات و تحکیم وفاق ملی از اهمیت فوق العاده‌یی برخوردار می‌باشد.

افغانستان از دیدگاه من، یک جامعه‌ی چندپارچه و ناهمگون است. تاریخ طولانیی از استبداد و تبعیض دارد. رابطه‌ی قدرت در این  کشور در پی تحولات سی سال اخیر و دست یافتن اقوام و گروه‌های مختلف به حق خودبیانگری در عرصه‌های سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی، از عمودی به افقی تغییرکرده است. بحث هویت، به رسمیت شناخته شدن و تعیین سرنوشت به صورت جدی و به مثابه‌ی ناموس برای مردم این سرزمین مطرح است. دوران حکومت یک خانواده و یگ گروه خاص برجامعه و مردم دیگر پایان یافته است. در همچو جامعه‌ی متعدد و متکثر، یگانه راه رفتن به سوی نهادینه سازی دموکرسی، ثبات و دست یافتن به وفاق ملی، انتخاب یک نظام غیر متمرکز و قدرت پراکنی در ساختار قدرت جهت فراهم سازی زمینه‌ی مشارکت و همزیستی است. انتخاب یک نظام پارلمانی غیر متمرکز، انتخابی شدن والی ها، شهردارها و ولسوال‌ها، در عین این‌که به “مسأله‌ی ملی” در افغانستان خاتمه می‌دهد، زمینه‌ی مشارکت، اعتماد ملی و پیشرفت و ترقی را در کشور بیش‌تر فراهم می‌سازد.

رابطه تمرکز زدایی و نهادینه سازی دموکراسی و دست یافتن به وفاق ملی یک رابطه علیتی است. رفتن به سوی دموکراسی و وداع با استبداد و تکروی در یک جامعه‌ی متکثر مستلزم تمرکززدایی است. بدون تمرکززدایی، ما نه به سوی آزادی و دموکراسی که به سوی استبداد و تکروی حرکت می‌کنیم.

۶.    به رهبری شورای متحد ملی چه توصیه‌های دارید؟

من هنوز یک دانشجوهستم و خود را درمقام توصیه به رهبران یک جریان سیاسی نمی‌بینم. با توجه به این‌که به اصل شورا و کار مشترک ایمان دارم، مشوره‌ام به تمام رهبران و جریان‌های سیاسی، پذیرفتن اصل شورا و خرد جمعی است. اجازه بدهید با تاکید بر نقش کار شورایی، به تکروی و شخصیت پرستی پایان دهیم، و اصل ملزم بودن شورا و خرد جمعی را در جامعه‌ی خویش رایج سازیم. به نظر من در قرآن، مفهوم حکم به معنای حکومت به کار نرفته، حکم بیش‌تر به معنای فیصله در نصوص دینی به کار رفته است. در قرآن و نصوص دینی، از حکومت و دولت‌داری تحت عنوان “الأمر” نامبرده شده، و هرجایی‌که “امر” آمده، شوری نیز متصل به آن ذکر گردیده است. گویی‌که دولت‌داری و سیاست با شورای دو روی یک سکه باشند. به باور من حکومت و امورسیاسی برشورا استوار است، و شورا رکن اساسی هر نظام و جریان را تشکیل می‌دهد. این قرائت با قرائت‌های جدید دموکراسی و غربی از نظام و حکومت‌داری، که از حمایت جهانی نیز برخورداراست، هم‌خوانی دارد. شورای متحدملی، امیدوارم با اتکا به همین اصل به کار و فعالیت و حضور هدفمند، منتقدانه و سازنده خود در جامعه ادامه دهد.

امیدوارم رهبری و اعضای شورای متحد ملی به اهداف و مرام‌های عالی این جریان وفادار باقی مانده، از حقوق شهروندی، برابری و عدالت برای عبور از جامعه و تفکر قبیلوی در افغانستان حمایت نموده و برای استقرار یک نظام غیر متمرکز پاسخگو و عدالت گستر تلاش نمایند.

باوردارم که شورا و اعضای آن از گزند تطمیع و حرکت‌های تخریبی حکومت برای درهم شکستن این صف در امان نمی ماند، ولی کنارفتن شخصی، نهادی یا عده‌یی به معنای پایان مبارزه نیست، و این روند با تصفیه‌ی صف مبارزاتی زمینه را برای ورود گزینه‌های مناسب‌تر آماده می‌سازد.

برگرفته از سایت کابل زمین

هم‌رسانی: می‌توانید این مطلب را به دیگران برسانید