نویسنده: دکتور مجیب الرحمن رحیمی

۱

چیستی نظریه‌ی کلاین‌تالیزم[۱] (دست‌نشانده‌پروری)

مفهوم کلاین‌تالیزم[۲] مانند دیگر مفاهیم اجتماعی به دلیل کاربرد گسترده و چندبُعد‌ی در ادبیات سیاسی، گاهی باعث سردرگمی و بدفهمی می‌گردد.

برای فهم درست این مفهوم، افاده‌ و کاربرد به‌جای آن در این جستار،‌ در آغاز تلاش می‌کنم برخی از تعریف‌های نظریه‌ی دست‌نشانده‌پروری را که از سوی دانشمندان این حوزه ارایه گردیده، ارایه نمایم.

بعد از ارایه‌ی تعریف‌ها، به برشمردن مولفه‌های مشترک این تعریف‌ها می‌پردازم و آنگاه با یک روی‌کرد توصیفی روی بحث ظهور و تکامل نظریه‌‌ی دست‌نشانده‌پروری تمرکز می‌کنم.

« کلاین‌تالیزم (دست‌نش

انده‌پروری) رابطه‌ي مبادله میان دو نابرابر است.»[۳] «مطالعه‌ی این ساختارحمایتی… در واقع تحلیل این موضوع است که چگونه افراد نابرابر در قدرت به اساس منافع و دوستی باهم گره خورده‌اند،‌ و از رابطه‌ی خود برای به دست آوردن اهداف خود استفاده می‌نمایند.»[۴]

از نظر سکات[۵] کلاین‌تالیزم (دست‌نشانده‌پروری) «رابطه‌ی حامی-پیرو (پشتیبان-دست‌نشانده) و مبادله‌ی نقش‌ها میان این دوتن است. در این پیوند دوتایی یا دوگانی[۶] که نوعی از دوستی ابزاری را به نمایش می‌گذارد یک فردی که در موقعیت بالای اجتماعی- اقتصادی قراردارد (حامی یا پشتیبان) از نفوذ و امکانات خود برای فراهم‌آوری حمایت یا منافع یا هردو برای یک فردی که در موقعیت پایین قرار دارد (پیرو) استفاده می‌کند و طرف دیگر به نوبۀ خود به عمل بالمثل پرداخته و به حمایت و کمک حامی، به شمول ارایه‌ی خدمات شخصی برای وی می‌شتابد.»[۷]

« کلاین‌تالیزم (دست‌نشانده‌پروری) نوعی از مبادله‌ی شخصی دوتایی است که با حس تکلیف و گاهی با توازن قدرت نابرابر طرف‌های دخیل مشخص می‌گردد.»[۸]

-از نظر کلپهم عمده‌ترین مولفه در این تعریف‌ها «تبادله» و «نابرابری» است. کلپهم به این باور است که کلاین‌تالیزم (دست‌نشانده‌پروری) یک رابطه‌ی نابرابر میان فرمانروا و فرمان‌بر یا بالادست و فرودست است و می‌توان از آن به عنوان برده‌داری اخلاقی نام ‌برد.[۹]

 ساختار کلاین‌تالیستیک (دست‌نشانده‌پرور) براساس یک رابطه‌ی عمودی میان پشتیبان و پیرو استوار است و با رابطه‌ی افقی شهروندمحور و قانون‌مدار در تضاد می‌باشد.

پیشینه

خوش‌بختانه در زمینه‌ی فهم، تحلیل و ابعاد پدیده‌ی دست‌نشانده‌پروری ادبیات علمی[۱۰] وافرای موجود است. در زمینه‌ی ظهور،‌ شکل‌گیری و تاریخچه‌ی دست‌نشانده‌پروری در اکثر کارهای علمی به مشابهت‌هایی برمی‌خوریم. در این بخش از جستار با استفاده از روی‌کرد توصیفی رشد و تکامل کلاین‌تالیزم (دست‌نشانده‌پروری) را از سطح خُرد به کلان[۱۱] با استفاده از مطالعات رندل[۱۲] و تیوبال[۱۳] و دیگر منابع توضیح می‌دهم.

مطالعه کلاین‌تالیزم (دست‌نشانده‌پروری) بیش‌تر مورد توجه انسان‌شناسان[۱۴] قرارداشت تا رفتار افراد را در جوامع ابتدایی درک نمایند. نوعی از تعامل میان علوم سیاسی و انسان‌شناسی سیاسی در اواسط ۱۹۶۰ مفهوم کلاین‌تالیزم (دست‌نشانده‌پروری) را مورد توجه سیاست‌پژوهان قرار داد.

نهاد پشتیبان-پیرو یا حامی-پیرو یکی از ابتدایی‌ترین و قدیمی‌ترین نوع روابطه در مرحله‌ای را به نمایش می‌گذارد که خانواده یا خویشاوندی از فراهم ساختن امنیت برای اعضای خود عاجز می‌‌آید. دست‌نشانده‌پروری یا ساختار پشتیبان-پیرو در جوامع قبیله‌ای چون قبایل عرب در سودان، لیبیا، روم باستان و قبایل افریقایی مشهور و شناخته شده‌ است.

این ساختار وقتی توسعه می‌یابد که یک فرد یا خانواده حمایت خویشاوندان یا قبیله‌ی خود را از دست می‌دهد. برای آنان به خاطر زنده‌ ماندن در چنان وضعیت متخاصم و دُشوار مهم است تا خود را به قبیله‌ي‌نو یا پشتیبان‌نو پیوند دهند تا به حمایت،‌ زمین و دیگر وسایل مهم زندگی دست یابند. در مقابل این حمایت و پشتیبانی، این‌ها برای پشتیبان‌نو خدمت می‌کنند یا نوعی از کمک را فراهم می‌سازند که پشتیبان به آن نیاز دارد یا از آنان تقاضا می‌کند.

مفهوم کلاین‌تالیزم (دست‌نشانده‌پروری) در جهان معاصر به دو دلیل برای سیاست‌پژوهان قابل دقت و توجه است: ۱) علاقمندی برای مطالعه‌ی روابط پشتیبان-پیرو در سطح محلی یا قریه،‌ برای فهم دُشواری‌های جوامع در حال توسعه،‌ و ۲) برای فهم سیاست‌های حزبی و تقسیم امکانات برای کسب حمایت سیاسی، که به نام «ماشین سیاسی»[۱۵] شهرت دارد و رابطه‌ی آن با مفهوم کلاین‌تالیزم (دست‌نشانده‌پروری).

جوامع ابتدایی

در یک قریه‌ی ابتدایی متشکل از دهقانان، که دهقانان کوچک مصروف کِشت و زراعت اند و با ابزار و تخنیک‌های ابتدایی برای خانواده‌های خود کار می‌کنند، به سختی می‌توانند نیازهای خود را برآورده سازند. به صورت طبیعی آنان ناگزیراند در چنین ساختاری، با جامعه‌ی دهقانان ماحول خود در تعامل باشند.

در این ساختار، آنان ناگزیراند بایکدیگر تعامل نمایند، و برخی از آنان مجبوراند برای صاحبان زمین کار کنند یا تولیدات خود را با دیگر بازیگران قدرتمند جامعه شریک سازند. دهقانان در این جوامع در معرض تهدیدهای مختلفی چون سیلاب، خُشکی، بیماری‌٬ خشونت و تهاجم قراردارند. در چنین وضعیتی دهقانان در صورت وقوع حادثه‌ی غیرمترقبه بی‌چاره و ناتوان اند. بنابراین ناگزیراند از دو منبع کمک محسوس و ملموس دریافت نمایند:

 ۱) خویشاوندان و قبیله دور و نزدیک و یا ۲) افراد قدرتمند بیرون از دایره‌ی خویشاوندان و قبیله. با این فرد بیرون از دایره‌ی خویشاوندان و قبیله است که آنان پیوند پشتیبان-پیرو ایجاد می‌کنند و درصورت بحران از وی کمک می‌خواهند. رابطه در این مرحله میان پشتیبان و پیرو از سه ویژگی برخوردار است:

۱. این یک رابطه‌ی نابرابر میان دو فرد نابرابر در قدرت و موقعیت است.

۲. این رابطه بر معامله‌ی بالمثل و تبادل کالا و خدمات استوار است. پیرو امکانات مادی به دست می‌آورد و پشتیبان خدمت یا حمایت.

۳. این نوع رابطه در جوامعی شکل می‌گیرد که دولت توسعه نیافته است و نهادهای دولتی در سطح قریه‌جات وجود ندارند.

با توسعه‌ی دولت و گسترش فعالیت‌های آن به اطراف، احتمال دارد انحصار‌گرایی پشتیبان به تهدید مواجه گردد. حکومت و نهادهای تطبیق‌کننده‌ی قانون فعالیت‌های خود را در منطقه با قوانین و مقررات نو آغاز می‌کنند و یا خدمات تازه‌ای را به مردم ارایه می‌نمایند. ولی دهقانان به دلیل استثمار طولانی، تهدید و بد رفتاری،‌ به کسی بیرون از قبیله یا جامعه‌ی خود اعتماد نمی‌کنند و تلاش‌ می‌ورزند در صورت ممکن از مسوولین و نهادهای جدید دوری جویند. اما اگر ناگزیر شوند با آنان وارد تعامل گردند، چون گرفتن مجوز، پرداخت مالیات یا ملاقات با وکیل، ترجیح می‌دهند این کار را از طریق یک فرد قدرتمند و مورد احترام انجام دهند که به عنوان واسطه میان مرکز و اطراف عمل می‌کند.

به اساس این نظریه، رابطه میان پشتیبان جدید و پیرو به اساس تبادل کالا و خدمات شکل می‌گیرد. پشتیبان در این معادله از پیرو توقع دارد تا از وی به طور نمونه در انتخابات و قضایای سیاسی به صورت دوام‌دار حمایت و پشتیبانی نماید.

شکل‌گیری احزاب سیاسی و کارکرد کلاین‌تالیزم (دست‌نشانده‌پروری)

در مراحل بعدی،‌ وقتی‌ دولت توسعه می‌یابد و با سیاست حزبی مواجه می‌گردد،‌ یا به کمک مردم نیاز دارد،‌ حزب سیاسی و بیوروکراسی در تماس خود با جامعه از این واسطه‌ها یا میانجی‌ها (دلال‌ها) برای تماس با مردم یا تقاضای کمک از مردم استفاده می‌نمایند. در عین زمان، این تعامل واسطه‌ها و پشتیبان‌های محلی را قادر می‌سازد تا از پیروان‌ خود برای اهداف سیاسی یا برای به دست آوردن مقام دولتی برای رهبر خود سوء استفاده نمایند.

اصطلاح «ماشین» به احزابی اطلاق می‌گردد که به اساس ایدیولوژی، برنامه، اصول یا یک چشم‌انداز روشن برای یک کشور شکل نگرفته‌اند. بل‌که هدف عمده‌ی آن‌ها به دست آوردن و حفظ مقام دولتی برای رهبران این احزاب یا جریان‌ها و تقسیم منابع و امکانات دولتی برای نامزدان حزب، کارمندان و یا کسانی‌ است که برای حزب رأی می‌دهند. ماشین حزبی شبیه یک تجارت مشترک با اعضای حزب به مثابه‌ی سهام‌داران و بهره‌وران از تجارت به اندازه‌ی سرمایه‌گذاری هر عضو است.

سیاست شهری، رییس و ماشین حزبی در تجربه‌ی سیاسی دهه‌ي ۱۹۵۰ امریکا قابل مشاهده است و به خوبی مستندسازی شده است. مسوول محلی حزب برای حامیان حزب در بدل حمایت از رهبر حزب و بقای وی در قدرت و مقام؛ قرارداد، مجوز و انواع مختلف مشوق‌ها را فراهم می‌ساخت. دوستی‌های شخصی و دیدارهای نماینده‌ی حزب یک امر معمول برای کسب حمایت مردم از حزب و رهبری حزب به شمار می‌رفت.

 پاتریمونالیزم[۱۶]

اصطلاح پاتریمونالیزم به نوشته‌های ماکس وبر[۱۷] برمی‌گردد. ماکس وبر، جامعه‌شناس آلمانی، این اصطلاح را برای تبیین سلطه‌ی سنتی یا نوعی از سلطه‌ی پیشامدرن به کار می‌برد.‌ ماکس وبر وقتی از سلطه یا قدرت در نوع اداری و بیوروکراتیک آن حرف می‌زند، آن را به سه مرحله تقسیم می‌کند:

۱.سنتی،

۲. فرهمند (کارازماتیک)

۳. و مشروع یا قانونی.

در مرحله‌ی سنتی، وی مدعی است که حق شاه با مرجعیت الهی و قدرت نهایی و مطلق مبنای نظام را شکل می‌دهد. در مرحله‌ی دوم بر توانایی‌ها و فرهمندی (کاریزمای) رهبر در انجام امور بیش‌تر تاکید می‌گردد و مرحله‌ی قانونی (مشروع یا عقلانی) قدرت همین نوع مدرن یا معاصر قدرت است، که بر اصل شایسته‌سالاری، قوانین بی‌طرفانه، رابطه‌ی عقلانی میان فرمان‌روایان و فرمان‌بران، ساختار قانون‌مند تعیینات و ترفیعات به اساس قرارداد آزاد، آموزش‌های حرفوی و معاش‌ معین شکل می‌گیرد.[۱۸]

وقتی سلطه‌ای نه بر اساس قانون، بل‌که از طرف شخصی که از قدرت و نفوذ سنتی برخوردار است اعمال می‌گردد، این شخص یا رهبر، به خاطر اداره‌ی منطقه‌ی تحت نفوذ یا دولت خود به کارمندان اداری نیاز دارد تا کارهای وی را انجام دهند. این نفوذ و حضور به اساس قدرت و توان شخصی حفظ می‌گردد، همکاران وی از میان باورمندان و سرسپردگان انتخاب می‌گردند و دفاتر و مقامات به دوستان نزدیک تقسیم می‌گردد. بنابراین، جوهر و درون‌مایه‌ی حکومت و ساختار پاتریمونال (پدر-میراثی) این است که قدرت حکومتی، امتیازات ناشی از قدرت و منابع اقتصادی دولت حق شخصی و امتیازات فردی شمرده می‌شوند.[۱۹]

این مُدل[۲۰] قدرت و سلطه‌ی سنتی ممکن است با نظام اداری یا بیروکراسی همراه گردد. نمونه‌هایی از این دست در امپراطوری‌های بیروکراتیک و پادشاهی‌های مطلق‌العنان که زمینه را برای رشد و توسعه‌ی منطق اداری فراهم ساخته‌اند قابل مشاهده است.

در بروکراسی‌های سنتی و پساسنتی، قدرت و سلطه در شخص فرمان‌روا تجسم می‌یابد و با حکومت به مثابه‌ی ملکیت شخصی برخورد می‌شود. قدرت و سلطه‌ی یک حزب یا یک شخص به اساس روابط شخصی می‌تواند نمونه‌ای از این نوع تسلط و اقتدار را به نمایش گذارد.

رابطه‌ی نزدیک حزب با حکومت احتمال بازشدن شبکه‌ی کلاین‌تالیزم (دست‌نشانده‌پروری) را فراهم مي‌سازد. وقتی آنان زمام امور حکومت، اداره‌ی منابع و امکانات حکومت را به دست می‌گیرند از آن به راحتی برای اهداف حزبی و جناحی خود استفاده می‌نمایند.

پاتریمونالیزم‌جدید

پاتریمونالیزم‌جدید (پدر-میراثی جدید) یک ساختار و پدیده‌ی سنتی و تاریخی نیست، بل‌که از تحولات تاریخی جان به سلامت برده و تا اکنون به زندگی خود ادامه می‌دهد، اما ناگزیر از برخورد با مدرن‌گری (مدرنیته) و ناگزیز از به روزشدن است. این ‌فرآورده‌ی فرعی و جانبی یک وضعیت تاریخی خاص منجر به ترکیب متناقض بیروکراسی (اداره)‌ و هنجارهای پاتریمونیال شده است. در این مرحله ما متوجه مسأله‌ی حوزه‌ی خصوصی و حوزه‌ی عمومی می‌شویم. در ساختار پاتریمونیال میان حوزه‌ی خصوصی و حوزه‌ی عمومی فرقی وجود نداشت،‌ چون همه چیز مالکیت شخصی حاکم و دارودسته‌ی وی به حساب می‌رفت. اما در ساختار پاتریمونیال‌جدید دولت در ظاهر امر به تفاوت میان حوزه‌ی خصوصی و عمومی و تقسیم منابع اعتراف می‌کند و حتی به ایدلوژی‌های مطرح نیز تمسک می‌ورزد، اما در عمل خلاف آن را انجام می‌دهد.

 رژیم‌های پاتریمونیال جدید در عقب چتر شعار حوزه‌ی عمومی پنهان اند، اما در این ساختار‌ها قدرت شخصی است، منابع سیاسی به منابع اقتصادی تبدیل شده‌اند و سیاست با دو روش مبادله به تجارت تبدیل شده است: ۱. رابطه و ۲. پول. دولت در این ساختار گوشت با مزه‌ای است که هرکی بی‌صبرانه در انتظار خوردن آن به سر می‌برد.[۲۱]

 به این اساس پاتریمونیالیزم‌جدید به ساختار بیروکراتیکی اطلاق می‌گردد که با روابط شخصی مشخص می‌گردد و رهبر در رأس این ساختار قرار دارد. این ساختار از رییس‌جمهور و اطرافیانش یا رهبر و اطرافیانش آغاز می‌گردد و تا سطح قریه ادامه می‌یابد.

در رژیم‌های پاتریمونیال قانون و هنجارها در روی کاغذ موجود اند، ولی در عمل قدرت اصلی را رهبر از طریق شبکه‌ی حامی-پروری[۲۲] یا کلاین‌تالیزم (دست‌نشانده‌پروری) در اختیار دارد. نظم و قانون در این ساختار به فرد نسبت داده می‌شود تا به نهاد٬ و روابط و وابستگی بر نظم و قانون می‌چربند. رهبران برای به دست آوردن سرمایه به مقام‌ و وظایف بلند دست می‌یابند تا برای خدمت به مردم. میان منافع شخصی و منافع عمومی فرقی وجود ندارد. درون‌مایه‌ی چنین رژیم‌ها فراهم‌سازی مساعدت‌ها و کمک‌های لازم را برای حامیان خود در داخل و بیرون دولت است.[۲۳]

با در نظرداشت پیوندهای شخصی حاکم و رسوایی‌های سیاسی در بیش‌ترین رژیم‌های پاتریمونیا، نظریه‌پردازان به این باوراند که پاتریمونالیزم‌جدید‌ یک مفهوم بنیادی برای سیاست‌های مقایسوی به شمار می‌رود. تالبود به این باور است که برخی از دولت‌های‌جدید -اگر درست و حسابی حرف بزنیم- اصلا دولت نیستند؛ بل‌که ابزار شخصی قدرتمندانی اند که از توان حکم‌روایی برخوردار اند. کلپهم نیز به این باور است که پاتریمونالیزم‌جدید یکی از ویژگی‌ها و برجستگی‌های بارز قدرت در جهان سوم به شمار می‌رود و با انواع معمول سازمان‌های اجتماعی در جوامع پیشااستعمار هم‌خوانی دارد.[۲۴]‌

کلپهم در مجموع به این باور است که ساختار کلاین‌تالیست (دست‌نشانده‌پرور) یا استورا براصل پشتیبان-پیرو بر سه اصل ذیل استوار است:

۱.منظم و قاعده‌مند است.

۲.زنجیره‌ای از روابط و داد و سُتد دوتایی را در بر می‌گیرد.

۳. رقابت پذیر است.

از نظر کلپهم برای معرفی نظام یا ساختاری به نام کلاین‌تالیست (دست‌نشانده‌پرور) چهار پیش‌شرط نیاز است:

۱. منابع مهم و حیاتی باید در کنترل/اداره‌ی یک حلقه و کتله‌ی خاص در جامعه باشد.

۲. حامیان خواهان یا علاقمند ارایه‌ی خدمت از سوی پیروان خود باشند.

۳. پیروان در مجموع از دست یافتن به منابع و امکاناتی‌که از سوی حامیان اداره می‌شوند از طریق استراتیژی‌های همکاری مشترک بازداشته شوند.

۴. غیاب اخلاق موثرکاربردی در عرصه‌ی اختصاص منابع به بخش عمومی با استفاده از ساختاری که منابع و امکانات در آن برای منافع عموم تبادله گردد نه برای اهداف و منافع شخصی.[۲۵]

۲

چرا کلاین‌تالیزم (دست‌نشانده‌پروری) یکی از ویژه‌گی‌های فراگیر جوامع در حال توسعه‌ است؟[۲۶]

بعد از توضیح معنی،‌ کاربرد و تکامل کلاین‌تالیزم از سطح خُرد٬ از یک جامعه‌ی ابتدایی دهقانان٬ تا به سطح کلان پاتریمونالیزم، سیاست حزبی، بیوروکراسی (اداره‌ی)‌ دولتی و پاتریمونالیزم‌‌جدید، حالا به این موضوع می‌پردازم که چرا این پدیده با کشورهای در حال توسعه پیوند نزدیک و ناگسستنی دارد.

کلاین‌تالیزم در تاریخ بشر، چه در غرب و چه در شرق، چه در جوامع پیش‌رفته و چه در جوامع در حال پیش‌رفت، قابل ریشه‌یابی و ردیابی است. با در نظرداشت تاریخ کشورهای پیش‌رفته و پژوهش‌هایی‌که در باره‌ی کلاین‌تالیزم در این کشورها صورت گرفته، می‌توان مدعی شد که کلاین‌تالیزم در سیمای سنتی و عقب‌مانده‌ی آن،‌ بیش‌تر با مرحله‌ی پیشامدرن در تاریخ ملت‌ها پیوند دارد، اما بازهم می‌توان به نحوی آن را در جوامع پیش‌رفته پیدا کرد.

باید اذعان نمود که پرداختن به این موضوع که چرا کلاین‌تالیزم یکی از ویژگی‌های برجسته‌ی جوامع در حال توسعه می‌باشد، یک امر پیچیده و دُشوار است. برای فهم و کاوش این موضوع باید نظریه‌ها،‌ عوامل و چشم‌اندازهای متفاوت را به بحث و به مطالعه گرفت تا درک گردد که چرا کلاین‌تالیزم یکی از ویژگی‌های برجسته‌ی جوامع در حال توسعه است و چرا این جوامع با این پدیده پیوند دارند.

مشخص است که نظریه‌ی کلاین‌تالیزم به تنهایی خود نمی‌تواند وضعیت کشورهای در حال توسعه را بیان نماید. برای فهم بهتر این جوامع نیاز است تا قبیله‌گرایی،‌ تبارگرایی،‌ قوم‌گرایی، خویش‌پروری، بحران هویت،‌ هویت‌ها، خرده‌هویت‌ها و ایدلوژی‌ها نیز به بحث و مطالعه گرفته شوند. مشکل دیگر در این قضیه تعمیم کلاین‌تالیزم به تمام جوامع در حال توسعه است،‌ چون میزان کلاین‌تالیزم در این جوامع از یکدیگر فرق می‌کند.

مسأله‌ی دیگر کاربرد اصطلاح «جوامع در حال توسعه» و «جهان سوم» برای درجه بندی بیش‌تر از صد کشور جهان است، که برای توضیح وضعیت این کشورها دیگر مدار اعتبار نیست. این کشورها شاید از مشترکاتی چون پس‌منظر مشترک استعماری، تأخیر در صنعتی شدن، نبود نهادهای سیاسی،‌ ثبات سیاسی و استبداد برخوردار باشد،‌ ولی در ابعاد گسترده‌ای از هم فرق می‌کنند و وضعیت متفاوتی دارند.[۲۷]

برای یافتن پاسخ بایسته به این پرسش که چرا کلاین‌تالیزم یکی از ویژگی‌های برجسته‌ای جوامع در حال توسعه است،‌ در این بخش از جستار به بیان برخی از ویژگی‌های جوامع در حال توسعه می‌پردازم، که به برداشت من در ادامه‌ی حیات کلاین‌تالیزم در این جوامع نقش برجسته دارند.

۱.دیرشکل‌گیری یا غیاب مدرنیته

روشنگری در کشورهای غربی نقش بنیادین و اساسی در آزادی انسان و ریشه‌کن سازی کلاین‌تالیزم بازی کرد و راه را برای گزینه‌های عقلی و خردمحور به اساس قرارداد اجتماعی و آزادی‌های بنیادی بازکرد و به صورت تدریجی به شکل‌گیری مدرنیته و انسان مدرن انجامید.

چالرز تیلر می‌گوید مدرنیته یا مدرن‌گری تحول از جوامع درجه‌بندی شده‌ای عمودی قابل دست‌رسی به خدمات و نیازها توسط واسطه‌ها و میانجی‌ها به جوامع افقی قابل دست‌رسی به خدمات و نیازها بدون واسطه‌ها و میانجی‌ها است.[۲۸] وی همچنان مدعی است که این روند مدرنیته در کلیت خود بود که «جامعه‌ی افقی قابل دسترسی مستقیم»[۲۹] را ممکن ساخت. وی  مدرنیته را در جای دیگری چنین تعریف می‌کند: «هدفم از مدرنیته ترکیب بی‌سابقه‌ی ممارست‌ها[۳۰] و نهادها چون علوم طبیعی،‌ تکنالوژی، تولیدات صنعتی و شهرنشینی، روش‌های نوین زندگی چون فردگرایی،‌ سیکولاریزم و خردابزاری و آفت‌های نوین چون از خودبی‌گانگی،‌ پوچی و نوعی حس از هم‌ پاشیدگی اجتماعی است.»[۳۱] از نظر تیلر اتفاقات و حوادث فوق در کلیت خود شکل‌گیری «جامعه‌ی افقی قابل دسترسی مستقیم» را ممکن ساختند.‌

اصطلاح مدرن‌سازی که پیامد طبیعی آن مدرنیته است، نیازمند بحث بیش‌تر می‌باشد. مدرنیته را در عین این‌که می‌توان یک حالت ویژه‌ی اجتماعی دانست، یک طرز فکر خاص یا حالت ذهنی مشخص نیز می‌توان تلقی کرد. مدرنیته به مثابه‌ی یک حالت اجتماعی به همزیستی و همآهنگی میان پیچیدگی و تنوع در یک جامعه‌ی ارگانیک که به اساس تقسیم کار شکل‌گرفته اطلاق می‌گردد.[۳۲] مدرنیته به مثابه‌ی یک حالت انسانی به مجموعه‌ای از ارزش‌های مدرن در رفتار انسانی برمی‌گردد که انسان مدرن را شایسته‌ی سرمایه‌گذاری‌ اقتصادی و مشارکت سیاسی می‌سازد. این مفاهیم اجتماعی و فرهنگی در تقابل با وضعیت اجتماعی،‌ فردی و فرهنگی سنتی قرار دارند. از این منظر،‌ هنجارهای مربوط به دوره‌ی کشاورزی پیشامدرن به وضعیت فکری و ذهنی پیشا مدرن پیوند می‌خورد. در مقابل «انسان مدرن»،‌ «انسان سنتی» قرار دارد که مضطرب و بدگمان است. در فقدان آرزوهای بزرگ به سر می‌برد. مشغول برآورده ساختن نیازهای اولیه است. محافظه‌کار است و به روش‌های جا افتاده به رغم این‌که دیگر مناسب نیستند، پابندی و علاقمندی نشان می‌دهد. بنابراین مدرن‌گری نام روند گذار از جامعه‌ی سنتی که انسان سنتی در آن به صورت مرتب و به تکرار باز تولید می‌گردد، به سوی انسان مدرن و جامعه‌ی مدرن است.

در سایه‌ی شرایط و وضعیت مدرنیته، انسان مدرن یک فردخودآگاه و یک شهروند فعال است که در تمام زمینه‌ها حضور و مشارکت دارد. از موثریت و کارآیی فردی برخوردار است. مستقل و خودگردان است. در پیوند به تاثیرات سنت مستقلانه تصمیم می‌گیرد.‌‌ آماده است تجربه‌های جدید و چشم‌اندازهای‌ جدید را به آغوش بکشد و از فکر باز، شناخت و آگاهی ثابت برخوردار است.[۳۳] جوامع سنتی ایستا اند و فرهنگ سنتی مجموعه‌ای از هنجارها و ارزش‌هایی‌اند که انسان‌ شناس‌ها بطلان آن‌ها را ثابت ساخته‌اند.[۳۴]

روند مدرن‌گری، طوری‌که در جوامع غربی مراحل خود را پیموده است،‌ در جوامع در حال توسعه به پایه‌ی اکمال نرسیده است. این به این معنی است که برخی از این جوامع هنوز پیشامدرن یا ابتدایی اند یا مراحل رسیدن به مدرنیته را با فکر و دیدگاه سنتی در حال پیمودن اند.

فقدان یا غیاب مدرنیته در جامعه‌ای از حضور ساختارها، روش‌ها و هنجارهای سنتی خبر می‌دهد و در چنین جوامعی سیاست بیش‌تر با استفاده از روش‌های کلاین‌تالیستیک یا پاتریمونالیستک شکل می‌گیرد تا با استفاده از روش‌های شهروند‌محور مردم‌سالار.

یکی از انگیزه‌هایی‌که چرا ساختار کلاین‌تالیزم در جوامع در حال توسعه فراگیر است دست‌نیافتن به مدرنیته یا تکمیل نکردن مراحل دست یافتن به مدرنیته به معنای معاصر آن است.

۲. میراث استعماری

به روایت اسناد و وثایق،‌ حرکت‌های استعماری در بخش‌های مختلف جهان،‌ به هدف روشن‌گری یا مدرن‌سازی مستعمره‌ها صورت نگرفته است. حرکت‌های استعماری در واقع رقابت‌های ظالمانه میان استعمارگران برای دست‌یافتن به منابع و ثروت مستعمره‌ها بود. بنابراین به رغم برخی از پیامدهای مثبت استعمار، برخی از روش‌ها و تاکتیک‌هایی‌که استعمارگران در مدیریت مستعمره‌های خود استفاده کردند به تحکیم و در نمونه‌های به گسترش دست کلاین‌تالیزم و ساختارهای پاتریمونیال در این جوامع کمک کرده است. در این راستا می‌توان از روش‌های حکومت غیر مستقیم،‌ تقویت حضور میانجی‌ها، تفرقه بینداز حکومت کن، اعتماد بالای قوم یا گروه معینی برای حکومت کردن و … نام ‌برد.

بنابراین برخی از دانشمندان دشواری‌های فعلی کشورهای در حال توسعه، به ویژه قاره‌ی افریقا را، به مرحله‌ی استعمار نسبت می‌دهند. ‌آنان به این باوراند که کشورهای استعمارگر در بسا از کشورها و نمونه‌ها در پایه ریزی اساسات یک حکومت موثر و کارایی پسااستعماری ناکام بودند.[۳۵]

سندبوک با استفاده از یک روی‌کرد تاریخی مدعی است سرزمین‌هایی‌که کشورهای استعمارگر ایجاد کردند بیش‌تردلبخواه، یکجانبه و نوساخت بودند و با واقعیت‌های اجتماعی-فرهنگی و موزائیک قومی-فرهنگی آن جوامع هم‌خوانی نداشتند و این پدیده باعث دشواری‌های فراوان در امر ملت‌سازی و دولت سازی در مرحله‌ی پسااستعمار گردید. به همین انگیزه وی مدعی است که در قاره‌ی افریقا و آسیا در مرحله‌ی پسااستعمار، دولت‌های مدرن و کارآ شکل‌گرفته نتوانست.

مگدل به این باور است که قدرت‌های استعمارگر اروپایی در سرزمین‌های پهناور چندقومی، چندفرهنگی و ناهمگونی که به دست آورده بودند از روش‌های ساده و ارزان حکومت‌داری استفاده کردند. این روش‌ها گاهی شامل همکاری با فردی یا تعدادی از قدرتمندان منطقه‌ای با استفاده از روش تفرقه بینداز حکومت کن برای جلوگیری از اتحاد و همبستگی قدرتمندان می‌گردید.[۳۶]

ون دی والی[۳۷] به این باور است که نخبگان افریقایی ساختار حکومتی و سبکی از حکومت‌داری را از دوره‌ی استعمار به میراث بردند که در ذات خود غیرلیبرال بود و هدف آن بیش‌تر تطبیق نظم و قانون بود تا فراهم‌سازی خدمات شهروندی. استبداد سنتی،‌ روش‌های پاتریمونیال، کلاین‌تالیزم و انحصار دولت بر سیاست و اقتصاد درون‌مایه‌ی نهادهایی را شکل می‌داد که رهبران جدید از استعمار به ارث بردند و آن‌ها را تا اندازه زیادی به همان شکل و شیوه حفظ کردند.[۳۸]

بون[۳۹] از این روش حکومت‌کردن به نام «حکومت غیرمستقیم» نام می‌برد. وی به این باور است که همکاران قدرت‌های استعماری توانستند از موقعیت خود در ساختار و نظام حکومت غیرمستقیم استعماری به نفع خود استفاده نمایند.[۴۰] رهبران جدید کشورهای پسااستعماری در مرحله‌ی بعد از استقلال با استفاده از روش «حکومت کن و تفرقه بینداز» که از قدرت‌های استعماری به میراث برده بودند، ساختارهای دولت را طوری باز‌آفرینی کردند و سامان بخشیدند تا بیش‌تر در خدمت خواست‌ها و برنامه‌های شخصی آنان قرارگیرند. در سایه‌ی چنین تحولات و تغییرات بود که رهبران دولت‌ها و حکومت‌های پسااستعماری از شیوه‌های کلاین‌تالیزم و پاتریمونیال‌جدید برای تحکیم پایه‌های حکومت و خانواده‌ی خود استفاده کردند.

۳. فقر

فقر یکی از ویژگی‌های کشورها و جوامع در حال توسعه است. در این بحث من در صدد ارایه‌ی گزارش مفصل کشورهای فقیر یا شاخص فقر در جوامع در حال توسعه نیستم، چون گزارش‌ها و اسناد مفصلی در این زمینه وجود دارد.[۴۱] تأکیدم در این بحث این است که میان فقر و کلاین‌تالیزم رابطه‌ی مستقیم وجود دارد. وقتی در جامعه‌ای فقر وجود داشته باشد، منابع در دست عده‌ی محدودی از زورمندان یا ثروتمندان قرار دارد. در چنین وضعی، تقاضا برای دسترسی به منابع میان افراد جامعه در حد بالایی وجود دارد و این خود زمینه را برای زورمندان فراهم می‌سازد تا از تنگ‌دستی و بیچارگی افراد با استفاده از کلاین‌تالیزم یا اصل پشتیبان-پیرو برای اهداف و برنامه‌های خود بهره‌جویند.

۴. نابرابری و بی‌عدالتی

در بحث نابرابری و تأثیر آن بر تداوم پدیده‌ی کلاین‌تالیزم از «نظریه‌ی عدالت»[۴۲] رالز استفاده می‌کنم. رالز به عدالت به مثابه‌ی انصاف نگاه می‌کند.[۴۳] این نظریه بیش‌تر به چگونگی توزیع حقوق اساسی و وظایف و تقسیم امتیازات به دست آمده از همکاری اجتماعی می‌پردازد.[۴۴] جامعه‌ی عادل از دیدگاه رالز جامعه‌ای است که این سه اصل در آن حاکم باشد.

۱. اصل آزادی‌های اساسی و مساوی.

۲. اصل فرصت‌های منصفانه‌ی مساوی.

۳. اصل تفاوت.[۴۵]

در جوامع در حال توسعه حقوق اساسی شهروندان مورد حمایت قانون و نهادهای سیاسی قرار ندارد، و به فرصت‌های مساوی در نظام به اساس شایسته‌سالاری دسترسی ندارند و دولت‌رفاه که حداقل توزیع منابع را مراعات کند وجود ندارد. این وضعیت به صورت طبیعی بستر مناسبی را برای ادامه‌ی کلاین‌تالیزم فراهم می‌سازد.

۵. فاصله میان مرکز و اطراف

محلات و اطراف در جوامع در حال توسعه به خاطر نبود زیربناها، نبود منابع دولتی یا فاصله‌ی جغرافیایی در انزوا به سر می‌برند. این وضعیت زمینه‌ی فعالیت میانجی‌ها و واسطه‌ها را در جامعه فراهم می‌سازد.[۴۶]

۶. فقدان یا ضعف نهادها

فقدان یا ضعف نهادهای سیاسی و گسست تداوم سیاسی در جوامع در حال توسعه زمینه را برای فرصت‌طلبان فراهم می‌سازد تا سیاست را شخصی نموده و از آن به نفع اهداف شخصی استفاده نمایند.

۷. فرق نگذاشتن میان حوزه‌ی شخصی و حوزه‌ی عمومی

میدراد[۴۷] به این باور است که دولت مدرن بر اصل فرق میان حوزه‌ی خصوصی و حوزه‌ی عمومی بنا نهاده شده، و فرق میان مقام و دارنده‌ي‌ مقام اساس نهادسازی را شکل می‌دهد.[۴۸] برخلاف این قاعده،‌ در جوامع در حال توسعه فرق واضحی میان حوزه‌ی خصوصی و حوزه‌ی عمومی وجود ندارد و چنین جوامعی گهواره‌ی مناسبی برای کلاین‌تالیزم به شمار می‌روند.

۸. گزینه‌ی معقول به اساس نظام عرضه و تقاضا

دلیل عده‌ای برای توجیه بقا و ادامه‌ی کلاین‌تالیزم در جوامع در حال توسعه این است که این ساختار بر اساس یک گزینه‌ی معقول میان دو طرف معامله استوار است و به اساس اصل عرضه و تقاضا کار می‌کند.[۴۹] این داد و سُتد در عین این‌که می‌تواند در یک جامعه‌ی ابتدایی شکل‌گیرد٬ در جریان رأی‌گیری می‌تواند در سطح دولت اتفاق بیفتد. این روند تبادل کار و خدمت، به رغم زشتی‌ای که در خود نهفته دارد، به نظر می‌آید به صورت عملی مشکلات مردم را در جوامع ابتدایی و عقب‌مانده، که مراجعین به دولت و مسوولین حکومتی به سادگی دست‌رسی‌ ندارند، حل می‌کند.

۹. نا امنی

در غیاب نهاد عادل تطبیق‌کننده‌ی قانون یا حکومتی که از حقوق شهروندان پاس‌داری کند، یا در حضور پولیس فاسد یا نظام قضایی فاسد، مردم احساس امنیت نمی‌کنند و بر حکومت اعتماد نمی‌نمایند. این حس ناامنی و بی‌اعتمادی زمینه را برای پشتیبانان فراهم می‌سازد تا مشتریان خود را استثمار و به عنوان میانجی عمل کنند، و مردم را وامی‌دارد تا در برابر استثمار پشتیبانان مدارا پیشه‌ کنند و در هنگام نیاز به آنان برای کمک پناه ببرند.

۱۰. میراث فرهنگی

سال‌ها استثمار، بدرفتاری و حکومت‌های مستبد، به فرهنگ خوف و مدارا در برابر بی‌عدالتی و نابرابری در جوامع در حال توسعه دامن زده است. رابطه‌ی پشتیبان و پیرو به اساس مبادله‌ی کار و خدمت در این جوامع از نگاه فرهنگی یک امر طبیعی به شمار می‌رود، و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود.

۱۱. دین

برخی از مولفه‌های کلاین‌تالیزم بر مبنای مشروعیت سنتی، طوری‌که در ساختار طبقاتی هند مشهود است، مورد حمایت آموزه‌های دینی قرار دارد. علاوه براین، برداشت‌ها و پیام‌های نادرست از نشانه‌ی دین نیز باعث تقویت کلاین‌تالیزم در جوامع در حال توسعه گردیده است.

کم‌بود آگاهی سیاسی، اتکا به قدرت‌های غربی، کم‌بود آموزش‌لازم،‌ کم‌بود شهرنشینی،‌ کم‌بود زیرساختارها، دکتاتوری‌ها و تمرکز بیش‌ از حد قدرت همه به نحوی از انحا در موجودیت و تداوم کلاین‌تالیزم در جوامع در حال توسعه نقش دارند. به این صورت می‌توان نتیجه گرفت که تعامل مجموع این عوامل کلاین‌تالیزم را به یکی از ویژگی‌های جوامع در حال توسعه تبدیل کرده است.

۳

آیا کلاین‌تالیزم (دست‌نشانده‌پروری) می‌تواند نقش مثبتی ایفا کند؟

کلاین‌تالیزم به عنوان رابطه میان دو نابرابر برای تبادله‌ی کار و خدمت از سطح قریه تا بالاترین لایه‌های حکومت، ممارست‌های فراوانی را در بر می‌گیرد. این عمل از سوی اکثر پژوهشگران سنتی،‌ غیرقانونی،‌ نامشروع و‌ بردگی اخلاقی خوانده شده،‌ و با فساد و استثمار پیوند داده شده است.

به کلاین‌تالیزم به عنوان یکی از ویژگی‌های جوامع توسعه نیافته نگریسته شده،‌ که در مرحله‌ی فقدان نهادها و تقسیم کار به سر می‌برند. کلاین‌تالیزم در جهان امروز با ساختار پاتریمونیال‌جدید پیوند دارد و به مثابه‌ی پدیده‌‌ی منفی‌ای مشخص گردیده که باید ریشه‌کن گردد.

کلاین‌تالیزم اصلاحات را نادیده می‌گیرد،‌ به بحران همیشگی مالی دامن می‌زند،‌ دولت را تضعیف می‌کند،‌ باعث بی‌ثباتی سیاسی می‌گردد،‌ از مردم‌سالارگری[۵۰] جلوگیری می‌کند،‌ از مشارکت آزاد شهروندان در روندسیاسی جلوگیری می‌نماید و منابع و امکانات عمومی را برای برآورده‌ساختن اهداف شخصی به هدر می‌دهد.[۵۱]

از نظر کلپهم[۵۲] تنها در جوامع سنتی قدیمی با توجه به طبیعت رابطه میان «پشتیبان و پیرو یا حامی و مشتری» می‌توان از مشروعیت کلاین‌تالیزم حرف زد،‌ اما در ساختار دولت‌های مدرن، سیاست دست‌نشانده‌پرور نه مشروعیت می‌آفریند و نه قابل توجیه است.[۵۳]

در چنین فضایی دفاع از پیامدها و یا جوانب مثبت کلاین‌تالیزم (دست‌نشانده‌پروری) در سیاست دشوار به نظر می‌رسد. به رغم این، یگانه استدلال مثبت در دفاع از کلاین‌تالیزم در حوزه‌ی سیاست توان فوق‌العاده‌ی این ساختار در بسیج توده‌ها برای سهم‌گیری در روند سیاسی به ویژه در جریان انتخابات و رأی‌دادن به نامزد مشخص است،‌ و نمونه‌ای این کارکرد را می‌توان در هند به خوبی مشاهده کرد.

به اساس این برداشت، ساختار کلاین‌تالیزم یا رابطه‌ی پشتیبان-پیرو در نظام حزبی، نقش مثبتی در بسیج توده‌ها توسط میانجی‌ها یا واسطه‌ها برای رأی‌دادن به حزب یا کسی‌که حزب می‌خواهد، بازی کرده است. «ماشین سیاسی» در ایالات متحده در ۱۹۵۰ و برخی از کشورها همین نقش را ایفا نموده، ولی رابطه میان حامی و پیرو یا پشتیبان و مشتری در بستر زمان با ظهور مدرنیته،‌ صنعتی‌شدن و توسعه تغییر کرده است.[۵۴]

هاپکن[۵۵] نیز در جستار خود وقتی رابطه‌ی دست‌نشانده‌پروری با مردم‌سالاری را به بحث می‌گیرد، به این موضوع می‌پرداز، و به این نتیجه می‌رسد که اکثر دانشمندان بر تاثیرات منفی کلاین‌تالیزم بر مردم‌سالاری استوار بر احزاب تاکید نموده‌اند.

عده‌ای دیگری از دانشمندان به این باوراند که کلاین‌تالیزم می‌تواند میان نمایندگان سیاسی و مردم پیوند برقرارکند، و سازوکاری را به میان بیاورد که نیازها و خواست‌های شهروندان را به صورت مستمر و سریع برآورده سازد. سیاست‌مداران عوام‌فریب همیش از این رفتار و ساختار حمایت کرده‌اند.

از نظر آنان، ساختار دست‌نشانده‌پروری گاهی کمک‌ها و مساعدت‌هایی را برای فقرا و مساکین، که جز رأی خود دیگر چیزی برای معامله ندارند،‌ فراهم می‌سازد.

-در ساختار حزبی جدید، رابطه میان پشتیبان-پیرو تا خیلی سلسله مراتبی باشد،‌ دموکراتیک/مردم‌سالار،‌ و به خاطر غیاب سازوکار کنترل و نظارت، سیال است. «هر قدر مبادله میان رأی‌دهندگان و مقامات، شخصی نباشد رابطه‌ی سیاسی به همان اندازه کم‌تر دست نشانده‌پرور است … به هراندازه‌ای که این خدمات برای نامزد مشخصی به عوض یک جریان یا یک حزب عرضه گردد، به همان اندازه رابطه دست‌نشانده‌پرور است.[۵۶]

این بخش جستار را می‌توان با این نتیجه‌گیری به پایان برد که کلاین‌تالیزم در بسیج عمومی توده‌ها،‌ شاید به عنوان نخستین ‌گام در مسیر مشارکت و آگاهی سیاسی،‌ نقش مثبت بازی کند. نمونه‌ی طبقات هند و ساختارهای تشکیلاتی آنان در حمایت از حزبی که متعهد به رسیدگی به قضایا و نیازهای آنان است،‌ نمونه‌ی خوبی از این روی‌کرد است.

۴

نتیجه‌گیری

نظریه‌ی کلاین‌تالیزم (دست‌نشانده‌پروری) می‌تواند ما را در فهم و تبیین برخی از دشواری‌های جوامع در حال توسعه کمک کند. به برداشت من اگر پدیده‌هایی چون قبیله‌گرایی، خویش‌پروری،[۵۷] قوم‌گرایی، بحران هویت و وابستگی را به دست‌نشانده‌پروری علاوه نماییم، شاید بتوانیم وضعیت و سیاست در کشورهای در حال توسعه را بهتر درک نماییم یا به دیگران توضیح بدهیم.

دست‌نشانده‌پروری در اشکال مختلف آن،‌ در سطح خُرد  و بزرگ،[۵۸] به ویژه در پیوند با ساختار پاتریمونیال‌جدید،‌ در جوامع در حال توسعه عملی می‌گردد. افغانستان و پاکستان، در تجربه‌های شخصی نویسنده،‌ نمونه‌های بارزی از این جوامع اند.

به باور نویسنده دست‌نشانده‌پروری یک پدیده‌ی منفی است و بر استثمار و بهره‌کشی استوار می‌باشد. این پدیده به جرایم سازمان‌یافته، قاچاق موادمخدر و فساد و تقلب‌های انتخاباتی در جوامع در حال توسعه پیوند نزدیک دارد. دست‌نشانده‌پروری عمده‌ترین منبع فساد و سوء استفاده از سرمایه‌ی عمومی به نفع یک اقلیت حاکم و استثمارگر است. نویسنده به این باور است که دست‌نشانده‌پروری مانع توسعه،‌ شکل‌گیری مدرنیته،‌ ملت‌سازی،‌ قوام دولت و دست‌یابی به یک جامعه‌ی عادل است و باید برای ریشه‌کن سازی آن تلاش شود.

منابع:
[۱] Clientalism
آقای داریویش آشوری برای اصطلاح کلاین‌تالیزم معادل دست‌نشانده‌پروری را پیشنهاد کرده است. من از این معادل در این جستار استفاده کرده‌ام.  [۲]
[۳] Clapham: (1982:4)
[۴] Weingrod: (1968:4)
[۵] Scott
۵ Binary
[۷] Clapham: (1982:4)
[۸] Hopkin: (2006:1)
این نوع نگاه به بحث اخلاق بادار و برده‌‌ی نیچه هم‌خوانی دارد.[۹]
[۱۰] Scholarly literature
[۱۱] From micro level to macro level
[۱۲] Randall
[۱۳] Theobal
[۱۴] Anthropologists
[۱۵] Political machine
[۱۶] Patrimonialism
[۱۷] Max Weber
[۱۸] See Randall: (1998:82)
[۱۹] See Medard: (1982:172)
[۲۰] Model
[۲۱] See Clapham: (1982:177-184)
[۲۲] Patronage
[۲۳] See Bartton and Walle: )1994:458)
[۲۴] Bartton and Walle: )1994:458-459)
[۲۵] see Clapham: )1982:7-9)
[۲۶] Why clientalism is a pervasive feature of Developing Societies?

[۲۷] See Randall: )1998:9-16)
[۲۸] See Taylor: )1998)
[۲۹] The horizontal direct-access society
[۳۰] Practices
[۳۱] Taylor: )2004:91-124)
[۳۲] Randall: )1998:17)
[۳۳] Randall: )1998:45-46)
[۳۴] See Randall: )1998:17-48)
[۳۵] See Sandbook: )1985:42)
[۳۶] See Migdal: )2004)
[۳۷] Van De Walle
[۳۸] Walle )2001:116-117)
[۳۹] Boone
[۴۰] Migdal: )2004)
[۴۱] See the world bank site on; http://web.worldbank.org/WBSITE/EXTERNAL/TOPICS/EXTPOVERTY/0,,menuPK:336998~pagePK:149018~piPK:149093~theSitePK:336992,00.html
[۴۲] Theory of Justice
[۴۳] Justice as fairness
[۴۴] Rawls: (1999:6)
[۴۵] Farrelly: )2004:4)
[۴۶] Weingrod: )1968:383)
[۴۷] Medard
[۴۸] Medard: )1982:181)
[۴۹] See Hopkin: )2006(
[۵۰] Democratization
[۵۱] Clapham: (1982:4-5), Walle: (2001:51-52) and Hopkin: (2006:2-5)
[۵۲] Clapham
[۵۳] Clapham: )1982:17-18)
[۵۴] Randall: )1998:78-82)
[۵۵] Hopkin
[۵۶] Hopkin: )2006:5)
[۵۷] Nepotism
[۵۸] Micro and macro levels

هم‌رسانی: می‌توانید این مطلب را به دیگران برسانید